آزمایش زندان استنفورد
علمی هست به نام روانشناسی اجتماعی Social Psychology. از زیر شاخه های علوم انسانی است که متاسفانه در ایران و برای ایرانیان کمطرفدار است. این علم میآید و رفتارهای جمعی یک اجتماع را روانشناسی میکند٬ مثلاً رفتار مردم در طول یک جنگ٬ انقلاب٬ جشن٬ الگوهای خرید مردم٬ روشهای بازاریابی در جوامع مختلف و کلی چیزهای دیگر.
پرواضح است که داشتن نتایج چنین مطالعاتی برای جوامع مختلف٬ چقدر میتواند در تصمیم گیریها برای آن جوامع تاثیرگذار باشد.
-----------------
لابد شما هم شنیدهاید که فلانی در قبل از رسیدن به قدرت آدم ایدهآل طلب و درستکاری بوده٬ اما بعد از آن رنگ عوض کردهاست. سوالی که معمولاً مطرح میشود این است که مگر قدرت فسادآور است؟
مستندی را میدیدم در زمینه روانشناسی اجتماعی٬ با نام «آزمایش زندان استنفورد». شرح آزمایشی است که در سال ۱۹۷۱ استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد در زیرزمین دانشکده انجام دادهاست.
در این پژوهش فیلیپ زیمباردو و دانشجویانش، زندان شبیه سازی شده ای را در زیرزمین گروه روان شناسی دانشگاه استنفورد ایجاد کردند وعده ای از جوانان بهنجار، بالغ، باثبات و باهوش را در این زندان جای دادند. زیمباردو از طریق شیروخط انداختن یک سکه، نیمی از آنان را به عنوان زندانی تعیین کرد و نیمی دیگر را به عنوان زندانبان. بدینسان جوانان چند روز را در آنجا به سر آوردند. البته مقررات زندان در آنجا به واقع اجرا میشد. روزی که آزمایش شروع شد نیروهای واقعی پلیس٬ داوطلبان را از خانههایشان دستگیر کردند و تحویل زندان آزمایشس دادند.
در این پژوهش فیلیپ زیمباردو و دانشجویانش، زندان شبیه سازی شده ای را در زیرزمین گروه روان شناسی دانشگاه استنفورد ایجاد کردند وعده ای از جوانان بهنجار، بالغ، باثبات و باهوش را در این زندان جای دادند. زیمباردو از طریق شیروخط انداختن یک سکه، نیمی از آنان را به عنوان زندانی تعیین کرد و نیمی دیگر را به عنوان زندانبان. بدینسان جوانان چند روز را در آنجا به سر آوردند. البته مقررات زندان در آنجا به واقع اجرا میشد. روزی که آزمایش شروع شد نیروهای واقعی پلیس٬ داوطلبان را از خانههایشان دستگیر کردند و تحویل زندان آزمایشس دادند.
چه اتفاقی افتاد؟
بگذارید زیمباردو خود ماوقع را بیان کند که خواندنیست:
«در پایان فقط شش روز٬ مجبور شدیم زندان شبیه سازی شده را ببندیم. زیرا آنچه را که دیدیم وحشتناک بود. دیگر نه برای ما و نه برای اغلب آزمودنی ها روشن نبود که مرز بین شخصیت واقعی و نقش آنها کجاست. اکثر آنها واقعا به صورت زندانی و زندانبان درآمده بودند و دیگر قادر نبودند به روشنی بین خود و نقش خود در این آزمایش تفاوت بگذارند. تقریبا در تمام جنبه های رفتار، تفکر و احساس آنها تغییرات فاحشی به وقوع پیوست و کمتر از یک هفته زندانی شدن آزمایشی عمری یادگیری را زایل کرد. در آزمودنی ها ارزشهای انسانی نابود شد و خودپنداره زیر سوال رفت و زشت ترین، پست ترین و بیمارگونه ترین چهره طبیعت انسانی ظاهر گردید. برای ما وحشتناک بود که ببینیم بعضی از پسران شرکت کننده در این آزمایش(زندانبانان) با پسران دیگر همچون حیوانات پست رفتار می کنند و از بیرحمی لذت می برند، در حالی که پسران دیگر (زندانیان) چاپلوس و مطیع شده و به صورت ماشین های بی شباهت به انسان درآمده اند که تنها فکرشان فرار، بقای فردی و نفرت فزاینده نسبت به زندانبانان بود.»
در واقع موقعیتی که ساخته شدهبود٬ رفتار و شخصیت افراد را تعویض کردهبود.
این استاد دانشگاه استنفورد٬ تحقیقاتش را ادامه داد٬ تا جایی که بعد از قضایای زندان ابوغریب بغداد٬ در گروه وکلای مدافع سربازان امریکایی مجرم قرار گرفت و جرم را متوجه فرماندهی کرد که سربازان را در چنان موقعیتی قرار داده بود.
این استاد دانشگاه استنفورد٬ تحقیقاتش را ادامه داد٬ تا جایی که بعد از قضایای زندان ابوغریب بغداد٬ در گروه وکلای مدافع سربازان امریکایی مجرم قرار گرفت و جرم را متوجه فرماندهی کرد که سربازان را در چنان موقعیتی قرار داده بود.
او نتایج تحقیقات سی سالهاش را در این کتاب (اثر لوسیفر٬ چگونه انسانهای نیک٬ شیطانصفت میشوند) منتشر کرده است.
--------
بعد از دیدن فیلم فکر میکردم چقدر مضمون این آزمایش برای ما ایرانیان آشنا مینماید...
6 Comments:
بر اساس این آرمایش فیلم سینمایی ای هم ساخته شد که بسیار تکان دهنده بود. متاسفانه هیچ سرنخی ندارم که اسمش را به یاد بیاورم.
با آقاي خامنه اي در زندان شاه
http://www.roozonline.com/archives/2008/02/post_6169.php
خیلی جالب بود
البته اگه گزارش کاملی کسی داره از این بررسی خیلی مفید خواهد بود.
http://en.wikipedia.org/wiki/Stanford_prison_experiment
فیلم سینمایی بر اساس این موضوع در درست ساخت است و در سال 2009 بر روی پرده خواهد رفت.
http://en.wikipedia.org/wiki/Lord_of_the_Flies_(1990_film)
تا حال این فیلم سینمایی با ارتباط با این موضوع ساختهشدهاست؛-بر اساس کتابی به همین نام Lord of the flies, ٌwritten in 1954-
قضایای این داستان و فیلم بیشباهت به امتیاز گیری گروههای مختلف بعد از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ نیست.
در رمان خداوندگار مگسها اثر ويليام گلدينگ، نويسندة انگليسى كه در سال 1983 جايزة نوبل گرفت، هواپيمايى حامل جمعى پسربچّه دانشآموز ناچار از فرود اضطرارى در جزيرهاى غيرمسكونى مىشود و جز عدهاى از مسافرانِ خردسال، كسى از آن حادثه جان به در نمىبرد. پسربچّههاى بىسرپرست و خودمختار دست به ايجاد چيزى شبيه حكومت مىزنند. مبناى سلسله مراتب آنها قدرت بدنى و موفقيت فرد در سوارشدن به سرِ ديگران است. قدرتمندان قبيله بساط اطاعت محض از رئيس و پرستش قدرتهاى فوقبشرى راه مىاندازند و كار پسرهاى قدرتمندتر به حد شقاوت و حتى جنايت نسبت به اعضاى ضعيفتر مىكشد. پيام خداوندگار مگسها نفى عقيده رايج در باب فطرىبودنِ ترّحم و ملوسبودنِ ذاتىِ كودكان است. در آن داستان مىبينيم كه شفقت و اعتدال هم، مانند بسيارى خصايل ديگر، اكتسابىاند و آنها را بايد به نسل جوانتر آموخت.
Post a Comment
<< Home