پاره‌سنگ: میوه ممنوعه

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2008/11/04

میوه ممنوعه

حکایتی است مشهور که آدم از میوه ممنوعه بهشتش خورد و به زمین هبوط کرد. در این که آن میوه ممنوعه چه بوده و چرا جرمش چنان بوده تفاسیر مختلفی هست.
تفسیری که بنده پسندیده‌ام این است که آن چیزی که به آدم عرضه شد و او هم آن را انتخاب کرد٬ آزادی انتخاب بود و اراده٬ یعنی به آدم گفته شد که میوه ممنوعه‌ای است که اگر از آن بخورد بهشت جایش نخواهد بود؛ و او مختار گذاشته شد که چکار کند٬ آدم هم از آزادی‌اش استفاده کرد و ترجیح داد نشان دهد که مختار است؛ همین انتخابی که کرد.
آن انتخاب٬ که مختار باشد٬ برایش مسوولیت‌آور شد و بهشت پر تنعمی که در آن ایام به شادخواری می‌گذراند و خور و خوابی می‌کرد بدون هرگونه مسوولیتی٬ دیگر جایگاهش نبود٬ چرا که اختیار مسوولیت می‌آورد.
از دیدی دیگر٬ تمام ما این هبوط را داشته‌ایم؛ داستان هبوط٬ ماجرای نمادین تولد ماست؛ تمام ما که زاده ‌شده‌ایم٬ صاحب اختیار هستیم و لذا مسوول٬ دیگر از بهشت بیعاری و بی‌کاری خارج شده‌ایم. دیگر مانند جمادات و گیاهان بی اراده و بیروح نیستیم.
همان انسان «ظلوم و جهول*»‌ی شدیم که قبول کرده‌ایم صاحب امانت الهی «اراده» باشد و خلیفةالله شود٬ نه مانند جمادات بی‌اراده و بیروح بماند٬ یا که مانند «فرشته» -هرچه که باشد- مامور و معذور بی‌اختیار و بی‌مسوولیت.
---------
*سوره احزاب٬ آیه ۷۲: «انا عرضنا الامانة علی السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا» : «ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند؛ اما انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ظالم و جاهل بود.»

Labels: , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home