چی میشد غصه ما روتنها میذاشت؟
نمی شه اين قافله ما رو تو خواب جا بذاره
ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قديميه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد ، پا روی دنيا بذاره
پا روی دنيا بذاره
دوست دارم يه دست ، از آسمون بياد ما دوتا رو
ببره از اينجا و اون ور اَبرا بذاره
تو دلت بوسه می خواد ، من می دونم
امّا لبت سر هر جمله ی دلش ، می خواد يه امّا بذاره
بی تو دنيا نمی ارزه ، تو با من باش و بذار
همه دنيا منو ، هميشه تنها بذاره
حسین منزوی
حسین منزوی
Labels: general, Literature, Nostalgia
0 Comments:
Post a Comment
<< Home