ای خوشا سرو
با دوستی صحبت میکردم که تو که تبعه کانادا هستی و میتوانی راحت هرجای دنیا مسافرت و اقامت کنی٬ چرا برای ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه های دنیا که در امریکا هستند و تو هم بخت قبولی داری اقدام نمیکنی و میخواهی همینجا بمانی؟
گفت که خانوادهاش پیشش هستند و ...
گفتم که این همه دانشجویان دیگر خانواده را در ایران خداحافظی گفتهاند و هزاران کیلومتر دورند و سالی یکبار هم توانایی سرزدن به آنها را ندارند٬ تو که میتوانی بروی و هر چند ماهی سری بزنی...
گفت دردسر دارد و جابجا شدن سخت است.
گفتم این همه دیگران با دوتا چمدان لباس و کتاب آمدهاند و دارند تحصیل میکنند...
بالاخره به زبان آمد و گفت من اینجا ماشین خریدهام و قسط خانهداریام را دارم میدهم.
شعر حافظ به ذهنم آمد:
«زیر بارند درختان که تعلق دارند...ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد»
Labels: general, life, psychology, society
0 Comments:
Post a Comment
<< Home