شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت
این دفعه به سبک گذشتگان٬ مثلاً مولوی و کلیله و دمنه٬ با داستانی منظورم را مینویسم:
عبدا.. همسایه ما بود٬ کارمند ساده ای که پدر همکلاسی من هم بود. کارهایی را که مربوط به محل میشد معمولاً همسایه ها جلسه میگذاشتند و بررسی میکردند و کسی مسئول میشد و انجام میداد و بعداً هزینه ها را از در و همسایه جمع میکرد. مثلاً زمینی مسطح بود که تبدیل به زبالهدان شده بود و محل تجمع معتادان٬ کسی مسئول میشد و تمیز میکرد و حصار میکشید که محصور بماند و از این کارها...
این عبدا.. خان ما که معمولاً سرش شلوغ بود و در جلسات حاضر نمیشد. هیچ وقت هم نشد که مسئولیتی را بر عهده بگیرد و باری را از دوش محل بردارد.
جلسات اولیا و مربیان هم که میشد بعد از کلی نامه و دعوت ایشان تشریف میآوردند اما دریغ از کمی تشریک مساعی. پسرش میگفت که پدرش حوصله دردسر ندارد و از مسئولیت پذیری گریزان...
گذشت و گذشت و شنیدیم عبدا... خان ما کاندیدای نمایندگی مجلس از حوزه شهرستانشان شدهاست. میرفت و گوسفند قربانی میکرد و شام میداد و با بزرگان حوزه اش صحبت میکرد و از لزوم مشارکت در سرنوشت و تصمیم گیری میگفت. انگار نه انگار همین فرد تا پریروز حتی در جلسات محل شرکت نمیکرد و دوست نداشت مسئولیتی به عهده بگیرد. حالا عبدا.. خان ما در خود این شایستگی را میدید که نماینده و مسئول هزاران نفر صاحب آرا حوزه نمایندگی خودش شود.
ادامه داستان هم به عهده شما.
حالا شما فکر میکنید چند تا از همین عبدا...خان ها نماینده و شخصیتی سیاسی شدهاند؟ چند تا از آنها کاندیدا شده اند؟ اصلاً اگر همین فردا روزنامه نگار جویایی برود و در بیاورد چند تا از صاحب منصبان کشور ما که مسئولیت عظیم کشور ما بر دوششان است در دوره زندگیشان گشایش مشکلی اجتماعی -هر چند کوچک- کردهاند به چه نتیجه ای میرسد؟ خدمت مگر خدمت نیست٬ چرا همه شیفته خدمات حسابی هستند؟ اگر خدمتی آب و نان دار نباشد کسی اصلاً تره خرد میکند؟!
اگر رزومه مسئولان مملکتی منتشر بشود چه چیزهایی در آن یافت میشود؟ در رزومه یک رجل سیاسی غربی چه چیزهایی مذکور است؟
Labels: society
0 Comments:
Post a Comment
<< Home