پاره‌سنگ: فرد رویاهایمان کجاست؟!

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/05/19

فرد رویاهایمان کجاست؟!

خوب خیلی حرفها هست که کسی نمی‌زند و حتی در دنیای مجازی هم که خیلی بی نام و نشان هستند مغفول می‌ماند. به هرحال...
بسیار دوستان محترمی را دیده‌ام که در سن ازدواج هستند و نمی‌دانند که چگونه و از کجا فرد مناسبی را ملاقات کنند. این بنده هم که شاهد ماجرا هستم و از طرفی از قِبَل رشته تحصیلی‌ام با روش تحقیق و حل مساله تا حدی آشنا شده‌ام٬ بد ندیدم چند خطی قلمی کنم. باشد که بکار آید و در نظر افتد.
بدون ترتیب ذکر می‌کنم:
- خیلی از دوستان فکر می‌کنند که باید همسرشان را «بیابند»٬ یعنی این که کسی مطابق معیارهای آنها در مکانی دور یا نزدیک زندگی می‌کند و کار آنها٬ جویندگی طرف دیگر است. حتی اگر چنین چیزی را بیان نکنند عمیقاً در ته دلشان چنین اعتقادی دارند که آفریدگار روزگار چنین فردی را برایشان جایی آفریده که انتظارشان را می‌کشد٬ و دیر یا زود او را ملاقات می‌کنند؛ ناامیدانه است ولی این که چنین چیزی صحت داشته باشد بسیار بعید است؛ اگر معقولانه فکر کنیم شانس این که همسر رویایی خود را در طول عمرمان ملاقات کنیم از محاسبات آماری چیزی نزدیک صفر بدست می‌آید!
پس اگر همسر رویایی ما موجود نیست چگونه است که کلی مردم عاشقانه ازدواج می‌کنند؟ خیلی ساده٬ باید عشق را ساخت نه این که جستجو کرد٬ مثل دوستی هایمان که می‌سازیم نه این که از زمین و زمان پیدا بکنیم! نتیجه: اگر در طلب همسر هستید باید یکی بسازید٬ با فردی که با او تفاهم نسبی دارید و فکر می‌کنید ذاتاً از او بدتان نمی‌آید٬ دوستی تان را گسترش بدهید و سعی کنید احساسات متقابل را بپرورانید.
- خیلی از دوستان نمی‌دانند که چه خصوصیاتی برای همسرشان می‌خواهند٬ و تنها چیزی که به آن فکر کرده‌اند این است که چه چیزهایی را برای همسرشان نمی‌خواهند. البته این خصوصیات هم برایشان بطور مبهم معلوم است و بطور جدی به آنها فکر نکرده‌اند و سبک سنگین نکرده‌اند که چه برایشان خیلی مهم است و چی کمتر مهم. حالا با این روش غربالی خیلی ها را حذف می‌کنند چون حداقل یکی از خصوصیاتی که منفی می‌دانند در بسیاری پیدا می‌شود٬ و تنها عده معدودی باقی می‌مانند که از غربال «چگونه نباشد» رد می‌شوند. این عده معدود هم با گذشت زمان و آشکار شدن رفتارهای دیگرشان کمتر و کمتر می‌شوند تا جایی که کسی مورد طبع باقی نمی‌ماند و اینجاست که به این نتیجه می‌رسند که «نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد»! نتیجه: از روش حذفی استفاده نکنید! در نظر بگیرید برای همسر آینده تان چه چیزهایی در نظر دارید و وزن هر کدام از آن خصوصیات چیست. اگر در کسی حتی معدودی از آن خصوصیات را مشاهده می‌کنید از آشنایی با او غافل نشوید. اگر روی ارزشهایتان زیادی پافشاری کنید٬ تجربه نشان داده که با گذشت زمان٬ سنی می‌رسد که باید از تمام آنها بگذرید و با گفتن این که «خوب ما گشتیم٬ نبود» روان خود را تسلی دهید.
- اگر به جمعی وارد می‌شوید٬ با همه سلام و علیکی بکنید و خودتان را به کسانی که آشنا نیستید معرفی کنید. منتظر نباشید که کسی اسم شما را بپرسد٬ خیلی خلاصه خودتان و حلقه اتصالLINK تان به جمع را بیان کنید. بعداً می‌توانید جزییات بیشتر را برای کسی که مشتاق بود بگویید. اگر هم بعداً کسی را دیدید که آشنا بود خودتان را به کوچه علی چپ نزنید٬ هر کسی حداقل حافظه‌ای دارد و خیلی‌ها راحت با چنین رفتارهای بچگانه‌ای می‌رنجند و دفعه بعدی که شما را ببینند خاطره آن همراهشان است. نتیجه: باهمه سلام و علیکی بکنید ٬ نه تنها با آنهایی که از قبل آشنا بوده‌اید و یا تنها آنهایی که به نظر شما جذاب به نظر می‌رسند!
- اگر در جمع کسی- هر کسی- به شما ابراز علاقه کرد و نزدیک آمد٬ خیلی عادی از آن استقبال کنید؛ لازم نیست اگر بی‌علاقه‌اید همه «آن روی دیگر سگی شما» را ببینند. هزار روش متمدنانه وجود دارد که اگر از آن فرد خوشتان نیاید بطور خصوصی و مستقیم به شخص او بگویید بعدتر.
همچنین کاری بدتر از این نیست که شما کسی را بطور ضمنی بشناسید٬ اما چون رسماًمعرفی نشده‌اید از مواجهه رودر رو بپرهیزید و او را تحویل نگیرید. با این عمل٬ شما تنها غیراجتماعی بودن خود را نشان داده‌اید.
- اگر از کسی خوشتان نمی‌آید لازم نیست همه بدانند٬ مساله مساله‌ی شخصی شماست٬ اما اگر از کسی خوشتان می‌آید لازم نیست آن را در هفت لایه بپیچید و پنهان کنید. خیلی طبیعی است که برخی مردم از برخی دیگر خوششان بیاید و این به معنی این نیست که مایل به ازدواج با آنها هستند! بد نیست برخی دوستانتان بدانند که شما از چه و از که خوشتان می‌آید. نتیجه: دوست بدارید و آن را پنهان نکنید. چیز غیرعادیی در این میان نیست.
- خودتان باشید! از این بپرهیزید که به طرق مختلف خودتان را مرفه یا بالاتر از چیزی که هستید نشان دهید. با این کار خیلی از کسانی که همطراز شما هستند و فرض می‌کنند که نیستند از شما ناخودآگاه فاصله می‌گیرند٬ و می‌دانید که نمی‌توانید برای همیشه هم ظاهرسازی بکنید.همیشه درک رفتارهای متناقض خیلی ساده‌است٬ هرچند ممکن است آگاهانه نباشد. مثلاً اگرآدم عصبیی هستید٬ اگر تظاهر به آرام بودن بکنید در حالی که مثل سیر و سرکه می‌جوشید٬ وقتی کسی بفهمد خیلی ترسناک جلوه می‌کنید!
- اگر از کسی خوشتان آمد٬ بیگدار به آب نزنید! خیلی معقول فکر کنید که چرا طرف مقابل هم باید از شما خوشش بیاید و از رابطه با شما استقبال کند. به بیان دیگر به این فکر کنید که شما چه چیزی دارید که به طرف مقابل می‌توانید عرضه کنید و او به آن احتیاج داشته باشد. آیا به او آرامش روحی می‌دهید که بدون شما ندارد؟ آیا برای او امنیت مالی می‌آورید که بدون شما ندارد؟ آیا به اعتماد به نفس او می‌افزایید؟ آیا به ارتقای سطح اجتماعی او کمک می‌کنید؟ حالا اگر چندین مورد پیدا کردید که به طرف می‌توانید ارایه دهید٬ می‌توانید با عطف توجه او به داشته‌های شما و ناداشته‌های خودش مرحله به مرحله احساس نیاز دوطرفه را ایجاد کنید و برای طرف مهم باشید.( توجه نکردن به این توصیه فقط باعث ضربه عاطفی شخص شما می‌شود)
- اگر از کسی خوشتان آمد و فکر می‌کنید که او هم از شما خوشش خواهد آمد- یعنی مورد قبلی را رعایت کردید- وقت کشی نکنید. نظربازی و اشاره غیر مستقیم فقط تلف کردن زمان است. خیلی راحت بگویید که دوست دارید اگر طرف مایل است سطح آشناییتان را بالاتر ببرید. تعارف هم نکنید و کارها را به زمین و زمان و قسمت حواله ندهید.
- در ارایه نظراتتان - بطورکلی- بسته و خسیس نباشید! هیچ کس دوست ندارد با یک فرد مرموز ازدواج کند! اگر در جمع ساکت باشید و در بحث ها شرکت نکنید٬ به نظر می‌رسد که یا بیمایه اید یا این که اعتماد به نفس ندارید که هر دو شاخصه های مثبتی برای فردی که یک عمر با دیگری زندگی می‌کند نیست. بخاطر داشته باشید که دیگر کسی این زمانه برای ازدواج که رابطه‌ای است به طول یک عمر ریسک نمی‌کند. خودتان اگر حتی یک ماوس می‌خواهید بخرید زمانی را صرف دانستن مشخصه های آن می‌کنید و تنها ظاهر آن را نمی‌بینید٬ و کمتر کسی جنس بدون نام و راهنما- کاتالوگ- می‌خرد؛ حالا چه برسد به ازدواج.
- dress to impress ولی نه به حد اغراق! ببینید که چه خصوصیاتی دارید که می‌توانید با پوشیدن لباسهای مناسب آن را برجسته کنید. مثلاً اگر ساق پای خوش ریختی ندارید( البته خودتان اولین نفری هستید که متوجه آن هستید) لازم نیست دامن بپوشید٬ حتی اگر زمین و زمان هم دامن می‌پوشند و مد است. اگر هیکل مناسبی ندارید لازم نیست لباس بدن نما بپوشید؛ لباسی که بر تن یک مانکن زیباست دلیلی ندارد بر تن شما هم همان اندازه جلوه داشته باشد... نتیجه: شما تصمیم بگیرید که چه بپوشید نه مد! هیچکسی بهتر از شما نمی‌داند که نکات مثبت و منفی جسم شما چیست٬ نکات منفی را کمرنگ کنید و اجازه ندهید مد شما را گول بزند.
- اگر کسی شما را تنها به خاطر شاخصه های ظاهری پسندید محتاط باشید. البته همه دوست دارند که کسی را داشته باشند که رامشان باشد٬ ولی فکر چند وقت دیگر باشید که آبها از آسیاب می‌افتد. شخصیت انسان در ظاهر٬ لباس٬ خانواده و ... نیست. از هر فرصتی استفاده کنید که شخصیت طرف را بشناسید نه این که فقط تفریح کنید. لابد می‌دانید که خیلی از بیماریهای روحی نشانه خاصی ندارند و سخت درمانپذیرند. نتیجه: از روی ظاهر قضاوت -مثبت یا منفی- نکنید.
= البته تمام موارد بالا را لابد خودتان بهتر می‌دانستید٬ تنها اشاره‌ای بود برای آنها که یادشان می‌رود. و چیزی بود که به زبان فارسی تابحال روی اینترنت نبود!

Labels: ,

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند...طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم...


مهران جان!این نسخه ها که می پیچی اگر یقه فخرالدین حجازی و محمدرضای شجریان و زهرای ابراهیمی را نگیرد خطی روی بدنه ی تفریح ما نمی اندازد..

ولی با این حال ..خوبه..هول نشو!

5/20/2007 11:16 PM  

Post a Comment

<< Home