پاره‌سنگ: فکر یا حس؟

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/09/15

فکر یا حس؟

بسیار دیده‌ام که عوام حین صحبت اکثراً تفاوتی بین دو فعل فکر کردن و حس کردن قایل نمی‌شوند. در صورتی که تفاوت معنی و کاربردشان بسیار است.
مثلاً اگر بگوییم : «حس می‌کنم هوا سرد است.»٬ یعنی ممکن است هوا سرد نباشد و من لرز داشته باشم ولی در هر حال بدن من سرما را حس می‌کند.
اما اگر بگوییم:« فکر می‌کنم هوا سرداست.»٬ یعنی آنطوری که از شواهد بر می‌آید -مثلاً از دیدن نشستن برف در پشت پنجره- به این نتیجه رسیده‌ایم که هوا سرد است.
الان لابد می‌گویید که:«که چی؟! توضیح واضحات می‌دهی؟». البته در مثالی که آوردم تفاوت معنی بارز بود اما در جاهای دیگر معنی مبهم می‌شود و اکثر توجه نمی‌کنند.
مثلاً٬ طرف در جلسه تفسیر حافظ می‌گوید:«من حس می‌کنم اشاره حافظ در این مصرع به داستان سیاوش است.» اینجاست که تفاوت معنی آشکار می‌شود.
این جمله بالا به معنی واقعی کلمه بی‌ارزش و چرند است. خوب اعلان یک حس در جلسه تفسیر شعر حافظ چه معنی دارد؟! "حس می‌کنم" یعنی هیچ شواهد و استدلالی ندارم و فقط یک حس در من این را می‌گوید.
امَا اگر کسی بگوید:« من فکر می‌کنم اشاره حافظ در این مصرع به داستان سیاوش است.» یعنی نظری دارد و برای نظرش پایه‌ای و استدلالی٬ همین طوری به قول معروف از روی شکم حرفی نمی‌زند. می‌توان پرسید و جواب گرفت.
خلاصه عرض کنم: حس کردن یک امر شخصی و خصوصی است و عمدتاً دلیل آن درونی و قابل ارایه عمومی نیست؛ در حالی که فکر کردن حاصل فرایندی فکری و منطقی است که اگر پایه های آن بیان شود فرد منطقی دیگر هم همان نتیجه را می‌گیرد.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home