اخلاق حرفهای
حرفهای رفتارکردن یعنی مخلوط نکردن مسایل شخصی/احساسی با مسایل شغلی/کاری٬ امری است که برای بسیاری از ما ناشدنی و یا حتی ناشناختهاست.
بسیار مواردی پیش میآید که به دلایل شخصی فردی را که در جایی محق است٬ از حق خودش محروم میکنیم٬ دانسته یا نادانسته٬ مثلاً در عصبانیت٬ تصمیمی٬ شاید سرنوشتساز٬ برای فرد دیگری میگیریم که بستگی به حالت روانی ما در آن لحظه دارد.
مثالها فراوانند؛ لابد دیدهاید یا شنیدهاید که مثلاً مسوول کارگزینیی٬ شخص صلاحیتداری را٬ تنها به دلیل این که از دیدگاههای مذهیاش خوشش نمیآید٬ رد میکند. یا قاضیی طرف کسی را میگیرد که بعدها برایش منفعتی بتواند داشته باشد.
فیلم تحسین شده واسکاربردهی «مردی برای تمام فصول» را میدیدم برمبنای زندگی «سرتوماس مور»؛ بزرگمرد اخلاق و قانون٬ نویسنده کتاب مشهور «مدینهی فاضله». ایشان که پس از فشارهای فراوان کار خلاف قانون پادشاه انگلستان را تایید نمیکرد٬ سر بپای آن داد که حکمی خلاف قانون ندهد و قانون را زیر پا نگذارد. کلیسای واتیکان در سال ۲۰۰۰ او را در زمره قدیسان معرفی کردهاست. درغرب از او به عنوان نمونه ارزشهای مشترک و تمام نشدنی انسانی در تمام دوره های زندگی بشر، مانند بخشندگی، عشق، اخلاق گرایی، بلند پروازی، غرور و سرافرازی، یاد می شود.
شاید مشابه ایرانی او را بتوان امیرکبیر یا احمد کسروی دانست که که متاسفانه هردو نیز به قتل رسیدند.
البته شاید بسیاری از ما به اخلاق حرفهای اعتقادداشتهباشیم اما متاسفانه در همان حدی که به مضر بودن سیگار و مفید بودن ورزش معتقدیم.
پرواضحاست که میان دانستن چیزی و عمل به آن فاصلههاست... بحثهای جامعه روشنفکری ما هنوز بر تبیین خوبی و بدی ایسمهاست٬ در حالی که اعمال جوامع دیگر بر اساس آنهاست٬ به قولی ما تنها میگوییم٬ آنها در عمل پیادهمیکنند؛ بدون بحث و شلوغبازیهای لفظی...
پسنوشت: عاملی در نوشتن این پست٬ نوشتهای از همکلاسی سابقام بود در وصف معلم سالهای قدیممان. دیدم نویسنده٬ جابهجا٬ نادانسته بر رفتار غیرحرفهایاش و احساسیاش ارجاع میدهد٬ و در مقابل برای رفتار حرفهای معلم قدیممان علامت تعجب گذاشتهاست. ظاهراً نویسنده مفهوم حرفهای رفتارکردن برایش ناشناخته و ثقیل است.
بسیار مواردی پیش میآید که به دلایل شخصی فردی را که در جایی محق است٬ از حق خودش محروم میکنیم٬ دانسته یا نادانسته٬ مثلاً در عصبانیت٬ تصمیمی٬ شاید سرنوشتساز٬ برای فرد دیگری میگیریم که بستگی به حالت روانی ما در آن لحظه دارد.
مثالها فراوانند؛ لابد دیدهاید یا شنیدهاید که مثلاً مسوول کارگزینیی٬ شخص صلاحیتداری را٬ تنها به دلیل این که از دیدگاههای مذهیاش خوشش نمیآید٬ رد میکند. یا قاضیی طرف کسی را میگیرد که بعدها برایش منفعتی بتواند داشته باشد.
فیلم تحسین شده واسکاربردهی «مردی برای تمام فصول» را میدیدم برمبنای زندگی «سرتوماس مور»؛ بزرگمرد اخلاق و قانون٬ نویسنده کتاب مشهور «مدینهی فاضله». ایشان که پس از فشارهای فراوان کار خلاف قانون پادشاه انگلستان را تایید نمیکرد٬ سر بپای آن داد که حکمی خلاف قانون ندهد و قانون را زیر پا نگذارد. کلیسای واتیکان در سال ۲۰۰۰ او را در زمره قدیسان معرفی کردهاست. درغرب از او به عنوان نمونه ارزشهای مشترک و تمام نشدنی انسانی در تمام دوره های زندگی بشر، مانند بخشندگی، عشق، اخلاق گرایی، بلند پروازی، غرور و سرافرازی، یاد می شود.
شاید مشابه ایرانی او را بتوان امیرکبیر یا احمد کسروی دانست که که متاسفانه هردو نیز به قتل رسیدند.
البته شاید بسیاری از ما به اخلاق حرفهای اعتقادداشتهباشیم اما متاسفانه در همان حدی که به مضر بودن سیگار و مفید بودن ورزش معتقدیم.
پرواضحاست که میان دانستن چیزی و عمل به آن فاصلههاست... بحثهای جامعه روشنفکری ما هنوز بر تبیین خوبی و بدی ایسمهاست٬ در حالی که اعمال جوامع دیگر بر اساس آنهاست٬ به قولی ما تنها میگوییم٬ آنها در عمل پیادهمیکنند؛ بدون بحث و شلوغبازیهای لفظی...
پسنوشت: عاملی در نوشتن این پست٬ نوشتهای از همکلاسی سابقام بود در وصف معلم سالهای قدیممان. دیدم نویسنده٬ جابهجا٬ نادانسته بر رفتار غیرحرفهایاش و احساسیاش ارجاع میدهد٬ و در مقابل برای رفتار حرفهای معلم قدیممان علامت تعجب گذاشتهاست. ظاهراً نویسنده مفهوم حرفهای رفتارکردن برایش ناشناخته و ثقیل است.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home