اعتقاد یا دانستن٬ مساله این است!
شاخهای از فلسفه وجود دارد که کارش بررسیِ خودِ شناخت و ظرفیت آدمی٬ در داوری و استدلال و شناخت حقیقت و جهان خارج است؛ به این شاخه از علم «معرفت شناسی» یا Epistemology میگویند؛ اینکه چگونه میتوان فهمید که باورهای انسانی٬ صادق یا کاذب هستند؛ بسیاری "معارف"٬ سفسطه آمیز هستند و یا اینکه با آنکه امروزه کاذب بودن بسیاری از آنها معلوم شده٬ زمانی از اقبال عمومی برخوردار بودهاند؛ معیار تمییز «شناخت/معرفت»های سره از ناسره چه باید باشد؟
نادرستی برخی مفاهیم و شناختها٬ به علت استفاده ناصحیح و دوپهلوی زبانی مدتها پنهان میماند و تنها با دقیق شدن در مفهوم دقیق آنهاست که میتوان به ارزش منطقی آنها پیبرد. گزارههای معرفتی را میتوان در چهار گروه زیر دستهبندی کرد:
۱) برخی گزارهها کذب یا صدقشان معلوم شدنی است: «فلان قارچ سمی است»٬ «دو به علاوه دو٬ چهار میشود»٬ «در سیاره مریخ آب مایع وجود دارد».
۲) صدق و کذب برخی دیگر گزارهها وضعیت مشخصی ندارند و بیشتر تابع افکار عمومی هستند: «ساعت شروع کار بانکها از ۹ صبح باشد»٬ «شروع سال نو با آغاز بهار منطبق باشد»٬ «روز تعطیل آخر هفته یکشنبه باشد»٬ «اسم بزرگراه تازه تاسیس خلیج فارس باشد».
۳) برخی گزارهها هم٬ نه اثبات پذیرند و نه اینکه میتوان آنها را رد کرد. گزینش اینکه این گزارهها صادقاند یا کاذب هستند بسته به نظر شخصی فرد دارد. چنین گزارههایی باورهای شخصی نامیده میشوند و اینجاست که پای "ایمان" در میان میآید. مثلاً این باور که «جهانی پس از این جهان وجود دارد» امری وابسته به ایمان شخص است. اغلب گزارههای دینی از این رده هستند؛ اما اکثر آموزههای دینی از جنس گزارههای رده اول هستند. مثلاً اینکه خیانت بد است و پاکیزگی خوب٬ ربطی به ایمان ندارند٬ هرچند افرادی بدون توجه به ارزش استدلالی آنها٬ به آنها عمل کنند.
۴) برخی دیگر به ظاهر گزارهها٬ ارزش منطقی ندارند و در واقع خارج از حوزه منطق هستند: «جمعه دیگر پایان دنیاست»٬ «فردا من مقداری پول در خیابان پیدا میکنم». ارزش منطقی چنین گزارههایی تنها پس از میسر شدن مقدمات زمانی-مکانی آنها معین میشود و بحث و استدلال قبل از محقق شدن شرایط گزاره٬ بیهوده و اتلاف وقت است.
"عقاید شخصی" مشمول موارد گروه سوم هستند و گزارههای گروه اول از حوزه نظرات شخصی خارجاند. برای مثال فردی میتواند مدعی شود «هوا گرم است»٬ اما این که بگوید «عقیده دارد دمای هوا پنجاه درجه سلسیوس است»٬ نشان دهنده این است که ساختار زبانشناسی-تفکریاش مشکل دارد.
رای گیری و نظرسنجی برای گزارههای گروه دوم میتواند انجام بگیرد و انجام آن برای دیگر گروهها محل اشکال است؛ مثلاً کسی برای تعیین اینکه فاصله ماه تا زمین چقدر است٬ همهپرسی انجام نمیدهد! یا اینکه قبل از انجام همهپرسی با ایما و اشاره -یا با دخیل کردن نهادهای گوناگون- به مردم خطدادن که به چه کسی رای بدهند٬ امری تناقض آمیز است .
همچنین با این تفاسیر کشاندن پای ایمان به دیگر حوزههای معرفت٬ کاری مضحک و عبث است. اینکه مثلاً کسی مدعی شود که «ایمان دارد دو ضربدر دو برابر پنج است» خللی در ریاضیات وارد نمیکند٬ بلکه خلل در مشاعرش را آشکار میکند!
متاسفانه اما٬ بسیاری٬ اموری را که مربوط به گروههای اول و دوم میباشند٬ با موارد مربوط به گروه سوم یکی میگیرند و هرنقدی را خلل در اعتقادات شخصیشان و نابجا میدانند.
کار علم جستجوی «حقیقت» نیست٬ بلکه توضیح «واقعیت».
نادرستی برخی مفاهیم و شناختها٬ به علت استفاده ناصحیح و دوپهلوی زبانی مدتها پنهان میماند و تنها با دقیق شدن در مفهوم دقیق آنهاست که میتوان به ارزش منطقی آنها پیبرد. گزارههای معرفتی را میتوان در چهار گروه زیر دستهبندی کرد:
۱) برخی گزارهها کذب یا صدقشان معلوم شدنی است: «فلان قارچ سمی است»٬ «دو به علاوه دو٬ چهار میشود»٬ «در سیاره مریخ آب مایع وجود دارد».
۲) صدق و کذب برخی دیگر گزارهها وضعیت مشخصی ندارند و بیشتر تابع افکار عمومی هستند: «ساعت شروع کار بانکها از ۹ صبح باشد»٬ «شروع سال نو با آغاز بهار منطبق باشد»٬ «روز تعطیل آخر هفته یکشنبه باشد»٬ «اسم بزرگراه تازه تاسیس خلیج فارس باشد».
۳) برخی گزارهها هم٬ نه اثبات پذیرند و نه اینکه میتوان آنها را رد کرد. گزینش اینکه این گزارهها صادقاند یا کاذب هستند بسته به نظر شخصی فرد دارد. چنین گزارههایی باورهای شخصی نامیده میشوند و اینجاست که پای "ایمان" در میان میآید. مثلاً این باور که «جهانی پس از این جهان وجود دارد» امری وابسته به ایمان شخص است. اغلب گزارههای دینی از این رده هستند؛ اما اکثر آموزههای دینی از جنس گزارههای رده اول هستند. مثلاً اینکه خیانت بد است و پاکیزگی خوب٬ ربطی به ایمان ندارند٬ هرچند افرادی بدون توجه به ارزش استدلالی آنها٬ به آنها عمل کنند.
۴) برخی دیگر به ظاهر گزارهها٬ ارزش منطقی ندارند و در واقع خارج از حوزه منطق هستند: «جمعه دیگر پایان دنیاست»٬ «فردا من مقداری پول در خیابان پیدا میکنم». ارزش منطقی چنین گزارههایی تنها پس از میسر شدن مقدمات زمانی-مکانی آنها معین میشود و بحث و استدلال قبل از محقق شدن شرایط گزاره٬ بیهوده و اتلاف وقت است.
***
چنین دسته بندیهایی میتوانند کمک بکنند تا باورهایی را که داریم بهتر بشناسیم."عقاید شخصی" مشمول موارد گروه سوم هستند و گزارههای گروه اول از حوزه نظرات شخصی خارجاند. برای مثال فردی میتواند مدعی شود «هوا گرم است»٬ اما این که بگوید «عقیده دارد دمای هوا پنجاه درجه سلسیوس است»٬ نشان دهنده این است که ساختار زبانشناسی-تفکریاش مشکل دارد.
رای گیری و نظرسنجی برای گزارههای گروه دوم میتواند انجام بگیرد و انجام آن برای دیگر گروهها محل اشکال است؛ مثلاً کسی برای تعیین اینکه فاصله ماه تا زمین چقدر است٬ همهپرسی انجام نمیدهد! یا اینکه قبل از انجام همهپرسی با ایما و اشاره -یا با دخیل کردن نهادهای گوناگون- به مردم خطدادن که به چه کسی رای بدهند٬ امری تناقض آمیز است .
همچنین با این تفاسیر کشاندن پای ایمان به دیگر حوزههای معرفت٬ کاری مضحک و عبث است. اینکه مثلاً کسی مدعی شود که «ایمان دارد دو ضربدر دو برابر پنج است» خللی در ریاضیات وارد نمیکند٬ بلکه خلل در مشاعرش را آشکار میکند!
****
گزارههای گروه نخست٬ اموری استدلالی و قابل نشر و نقد و بحث هستند. گزارههای گروه دوم اما٬ اموری سلیقهای و فاقد ارزش نقدکردن هستند. گزارههای گروه سوم اموری ایمانی و شخصی هستند و از حوزه اعتقادات. تلاش برای استدلال و "هدایت گمراهان" امری خطاست و منطق٬ احترام به اعتقادات شخصی و دخیل نشدن در آن را٬ درستتر میداند.متاسفانه اما٬ بسیاری٬ اموری را که مربوط به گروههای اول و دوم میباشند٬ با موارد مربوط به گروه سوم یکی میگیرند و هرنقدی را خلل در اعتقادات شخصیشان و نابجا میدانند.
****
در زبان فارسی به گزارههای گروه نخست «دانش» میگوییم و آن را جلوهای از «واقعیت» میدانیم. درمقابل٬ گزارههای گروه سوم «عقیده» نامیده میشوند که جلوهای انگاشتهمیشوند از «حقیقت».کار علم جستجوی «حقیقت» نیست٬ بلکه توضیح «واقعیت».
Labels: general, language, Literature, science, society
0 Comments:
Post a Comment
<< Home