مغز٬ کامپیوتر زنده؟
گاهی گفته میشود که "مغز نوعی کامپیوتر است و پیشبین میشود که تا چندین سال آینده ابررایانههایی ساخته شوند که به تواناییهایی مشابه قابلیتهای مغز برسند". در این میان نکتهای مغفول میماند که درچند مورد -که شرح میدهم- مغز انسان از کامپیوترها در حال حاضر هم عقب است و اصولاً با آنها تفاوت ماهوی دارد.
نخست اینکه حافظه انسانی یا همان هارددرایوِ مغز٬ حافظهای پویا است و این پویایی آن را ناقص و آسیب پذیر میکند٬ در مقایسه با حافظه یک رایانه که کاملاً ایستا است: مثلاً عکسی را که چند سال پیش در رایانهای ذخیره کردهاید صد سال بعد هم از آن فرابخوانید با تمام جزییات یکسان میماند؛ اما... برای مثال اگر شما به مهمانیی رفته باشید و دوستی در آن نیامدهباشد٬ بعدها دوستان دیگرتان میتوانند با توصیفاتی از حضور او در آن مجلس٬ شما را طوری متقاعد کنند که حتی مغز شما تصاویری از حضور او در آن مجلس به شما ارایه کند! مورد مشابهی که شناخته شدهاست این است که مغز افراد مسن تمایل به ساخت چنین خاطرات تقلبی دارد و بسیاری از آنها نقل مجالس آنهاست٬ بیآنکه واقعاً قصد دروغگویی داشتهباشند.
مورد دوم که بیارتباط هم با مورد اول نیست این است که منطق مغز انسانی -یا بهتر گفته شود روش ارزشگذاری آن- بر عکس منطق رایانهای٬ مطلق نیست بلکه سیال و تلقین پذیر است. مثلاً میتوان غذای شوری را به کسی خوراند و او را وادار کرد که شوری غذا را تشخیص ندهد٬ به شرط آن که عده زیادی از قبل از خوشمزگی آن غذا برایش بگویند و او از پیش متقاعد شود که غذای عالیی خواهد خورد. چندی نمیگذرد که فرد٬ دیگر شوری غذا را تشخیص نخواهد داد! یا اینکه در بسیاری از خوابهایی که میبینیم اصول منطقی و اخلاقی را بدون هرگونه حس بدی نقض میکنیم و بعد که از خواب بلند میشویم تازه تعجب میکنیم که چنان امر بدیهیی را در خواب متوجه نشده بودهایم. اما برای یک رایانه همیشه ۲=۱+۱ است٬ حتی اگر هزاران رایانه دیگر به گوشش چیز دیگری بخوانند برای آن رایانه اصولی که طبق آن برنامه ریزی شده هیچگاه تغییر نخواهند کرد.
نخست اینکه حافظه انسانی یا همان هارددرایوِ مغز٬ حافظهای پویا است و این پویایی آن را ناقص و آسیب پذیر میکند٬ در مقایسه با حافظه یک رایانه که کاملاً ایستا است: مثلاً عکسی را که چند سال پیش در رایانهای ذخیره کردهاید صد سال بعد هم از آن فرابخوانید با تمام جزییات یکسان میماند؛ اما... برای مثال اگر شما به مهمانیی رفته باشید و دوستی در آن نیامدهباشد٬ بعدها دوستان دیگرتان میتوانند با توصیفاتی از حضور او در آن مجلس٬ شما را طوری متقاعد کنند که حتی مغز شما تصاویری از حضور او در آن مجلس به شما ارایه کند! مورد مشابهی که شناخته شدهاست این است که مغز افراد مسن تمایل به ساخت چنین خاطرات تقلبی دارد و بسیاری از آنها نقل مجالس آنهاست٬ بیآنکه واقعاً قصد دروغگویی داشتهباشند.
مورد دوم که بیارتباط هم با مورد اول نیست این است که منطق مغز انسانی -یا بهتر گفته شود روش ارزشگذاری آن- بر عکس منطق رایانهای٬ مطلق نیست بلکه سیال و تلقین پذیر است. مثلاً میتوان غذای شوری را به کسی خوراند و او را وادار کرد که شوری غذا را تشخیص ندهد٬ به شرط آن که عده زیادی از قبل از خوشمزگی آن غذا برایش بگویند و او از پیش متقاعد شود که غذای عالیی خواهد خورد. چندی نمیگذرد که فرد٬ دیگر شوری غذا را تشخیص نخواهد داد! یا اینکه در بسیاری از خوابهایی که میبینیم اصول منطقی و اخلاقی را بدون هرگونه حس بدی نقض میکنیم و بعد که از خواب بلند میشویم تازه تعجب میکنیم که چنان امر بدیهیی را در خواب متوجه نشده بودهایم. اما برای یک رایانه همیشه ۲=۱+۱ است٬ حتی اگر هزاران رایانه دیگر به گوشش چیز دیگری بخوانند برای آن رایانه اصولی که طبق آن برنامه ریزی شده هیچگاه تغییر نخواهند کرد.
Labels: Brain structure, psychology, Science
0 Comments:
Post a Comment
<< Home