پاره‌سنگ: چقدر بر بدن خود صاحب اختیاریم؟

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2009/08/26

چقدر بر بدن خود صاحب اختیاریم؟

تصوری وجود دارد که انسان در حوزه شخصی‌اش اختیار تام دارد و با اعمال اراده٬ اداره کننده اعمالش است؛ در پس زمینه این تصور٬ فرض بر این است که مغز انسان٬ توانایی هدایت رفتار اجزای بدن را دارد٬ ولی آیا اینگونه است؟
بررسی ساده‌ای می‌توانیم انجام بدهیم که حوزه توانایی‌ها و ناتوانایی‌های مغز انسان را بسنجیم.
مغز بر بسیاری از اعضای بدن فرمان می‌راند٬ می‌توانید اراده کنید که به کسی لبخندی بزنید یا نه٬ یا این‌که سریع گام بزنید یا آهسته.
بسیاری از اعمال اعضای بدن هم البته از حوزه فرمان مغز خارج‌اند. اگر جایی از بدنتان زخم شود٬ مغز نمی‌تواند فرمان بدهد که آن عضو٬ یا دیگر اعضا٬ اضافه‌کاری کنند که زخم و جراحت سریع خوب شود. حداکثر کاری که می‌توانید بکند این است که به شما دستور بدهد تغذیه مناسب به بدنتان برسانید که کمبودی از ان نظر نباشد.
یا از آن بدتر٬ اگر عضوی از بدن کم‌کاری کند٬ یا پرکاری کند -مثلاً سرطان- مغز راهی برای براه آوردن عضو یاغی ندارد و این یاغی‌گری عضو خاطی می‌تواند به قیمت از دست رفتن جان تمام شود؛ مغز و اراده شما نمی‌تواند به فرض به مغز استخوان‌ دستور بدهد که چه مقدار خونسازی کند تا سرطان خون درمان شود .
مغز و اراده انسان حتی از کنترل کامل خود مغز هم ناتوان است! لَقوه (پارکینسون) و نِسیان پیری (آلزایمر) دو بیماری شایع مغزی هستند که به خاطر ترشح نشدن یا تولید ناکافی برخی مواد شیمیایی در مغز ایجاد می‌شوند. بیمار می‌تواند بارها و بارها با اراده به مغزش دستور بدهد که درست کار بکند٬ ولی افسوس که بسیاری از اجزاء مغز خود مختارند و تنها بر اساس برنامه‌ریزی اولیه‌شان -ناشی از ژنهایی که از زمان تولد مطابق آن ساخته و پرداخته شده‌اند- عمل می‌کنند.
توانایی‌های ذهنی انسانی هم تا حد زیادی ساختاری از پیش تنظیم شده و خودمختار دارد. این‌که حافظه مغزی چقدر قوی باشد٬ یا چقدر سریع بتوانند بین قسمت‌های مختلف مورد نیازش ارتباط برقرار کند٬ امری است که بسته به ژنتیک ما از قبل در مغز پرداخته شده‌است. مثلاً ما نمی‌توانیم به مغز دستور بدهیم که چه چیزی را خوب حفظ کند و چیزی دیگر را فراموش کند. بعضی مغزها٬ حافظه خوبی دارند و بعضی نه! درست مشابه این‌که ماهیچه‌های بدن‌ برخی افراد به طور طبیعی -و ناشی از ژنتیک- قوی‌تر از همان ماهیچه‌های بدن افراد دیگر است.
البته می‌توان با مقداری تمرین٬ کارکرد اعضا و اجزای بدن را بهتر کرد٬ اما نمی‌توان از تمرین انتظار داشت ساختاری را که از دوران تولد برای کسی به ارث رسیده٬ زیر و زبر کند. یعنی منِ ضعیف جثه٬ نمی‌توانم حتی با بهترین تمرینات و تحت نظر بهترین مربیان٬ در وزنه‌بردای رقیبی برای قهرمان دنیا٬ حسین رضازاده٬ باشم. یا منی که مغزم از لحاظ تمرکز و حافظه قوی نیست٬ نمی‌توانم رقیبی برای قهرمان شطرنج کشورم بشوم؛ گرچه می‌توانم با مطالعه و آموزش از این چیزی که امروز هستم بهتر شوم.
با این توصیفات اختیار ما روی بدنمان مشابه اختیاری است که راننده یک خودروی پیشرفته -با مشخصاتی از پیش تعیین‌شده- روی ماشینش دارد؛ می‌تواند آن را هدایت کند٬ اما از چگونگی کار اجزایش اطلاع کاملی ندارد. اجزای این خودرو پیشرفته معمولاً خودشان مشکلاتشان را برطرف می‌کنند٬ البته کم نیست مواردی که راننده برای رفع خرابی برخی اجزای ماشینش باید به تعمیرکار مراجعه کند و گاهی حتی تعمیرکار نمی‌تواند آن را تعمیر کند و اندک اندک ماشین اسقاطی می‌شود...
امّا حال که چنین است٬ پس حوزه توانایی\اختیار ما تا کجاست؟
ما می‌توانیم به مغزمان\خودمان یاد بدهیم که چگونه بهتر بیاندیشد٬ به این معنی که با توجه به داشته‌ها و نداشته‌ها٬ بهترین تدبیر را بکار گیرد. اگر بدنمان جایی ناقص کار کرد می‌توانیم با استفاده از ابزار -سمعک و عینک و عصا و انبردست و کلنگ و خودرو و ...- کمکش کنیم که بهتر کار کند. می‌توانیم خودمان را بهتر بشناسیم -حالا با مراجعه به پزشک و روانکاو٬ و پرسیدن از دوست و آشنا٬ یا با دقت در رفتار هرروزه‌مان- تا محدودیت‌های‌مان را بدانیم و در مواجهه با شرایط نامطلوب٬ تصمیمات مناسب بگیریم. مثلاً اگر مشکل هاضمه داریم و بعد از صرف غذای چرب٬ خوابمان می‌گیرد٬ منطقی این است که قبل از رانندگی یا امتحان٬ غذای چرب نخوریم؛ یا اگر وقتی قند خونمان پایین می‌آید عصبی می‌شویم٬ خوب است تنقلاتی در جیبمان داشته باشیم که گاه و بیگاه عصبیتمان را به رخ دیگران نکشیم.
بر خلاف اعتقاد قدما یا آنچه پدر و مادرمان به ما گفته‌اند٬ ما هر کدام محدودیت‌ها و نواقص جسمی و روحیی داریم. شناخت این نواقص فردی٬ کمکمان می‌کند که حوزه اختیارمان را بیشتر کنیم و زندگی سالمتری داشته باشیم.

Labels: , , , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home