پاره‌سنگ: خر عیسی

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/09/28

خر عیسی

فکر کنم دارم عملاً دیوانه می‌شوم. یک سری چیزها را اصلاً نمی‌فهمم. حتی اگرساعتها فکر کنم...
می‌بینم مثلاً مردم در اورکاتشان عکس هایشان را گذاشته اند: من در پاریس٬ من در نیویورک٬ من با (ستاره‌ی) تام کروز (در بلوار هالیی‌وود)٬ من در کوالالامپور٬ من در کنار رود تیمز٬ من ...
یا در فیس‌بوک نقشه را علامت زده‌اند که کجاها بوده‌اند. {حالا بگذریم از این جاهایی را که فقط ۷ ساعت بین دو تا پرواز آن جا صمٌ بکم نشسته بوده‌اند هم علامت زده‌اند!}
من اصلاً درک نمی‌کنم! کی چی؟! خوب انگاری پس زمینه تصویر را عوض کرده اند! مگر صرف جایی بودن ارزش است؟! حالا باید به همه جار بزنید که بعله من هم نیویورک بوده‌ام؟
یاد آشناهایی می‌افتم که سالها در خارجه بوده‌اند٬ وقتی صحبت می‌کنی می‌بینی که زهی خیال باطل!
انگار فقط سوار اتوبوس خارجی شده‌اند و یا اجناس خارجی استفاده کرده‌اند. زندگیشان همان زندگی ایرانشان بوده٬ دوستان و محیط و سرگرمیهایشان همان٬ بقولی فقط کیلومتر انداخته‌اند (©: از اصطلاحات خاص مادر من است)
حالا مثلاً طرف فکر می‌کند که بعله٬ مثلاً ۵ سال ایران نبوده‌است٬ چه کرده‌است! غافل از این که این سالها در ایران خود ساخته‌اش بوده٬ تنها فرقش این بوده که مثلاً بقیه بی حجاب بوده‌اند و لازم نبوده حجاب به سر کند!
آشنایی گله داشت که چیز جدیدی در خارج ندیده‌است. جواب دادم که تو اصلاً در خارجه نیستی که چیز جدیدی ببینی! با این که خارجه هستی٬ باز داری در ایران زندگی می‌کنی! فقط کافی است اطرافیانت را ببینی؛ تنها محیط زیستت را عوض کرده‌ای٬ نه محیط اجتماعیت را.
خوب چه کاری است که بکوبی بیایی ۱۳۰۰۰ کیلومترراه را٬ بعد بپری نان سنگک داغ و پنیر بخری و خرکیف هم بشوی که بعله٬ «انگار نه انگار که اینجا خارجه!»٬ صبح تا شبت هم یا با گوشی تلفن یا در چت و اینترنت با دوستانت فارسی بگویی و بشنوی و روزها را سر کنی. کریسمس را هم که مبارک بادت بگویند٬ با تبختر بگویی که « سال نو ما هنوز نیامده و اول بهار میاد٬ ما آن را جشن می‌گیریم»! از این که غربی‌ها -که نژادپرستشان می‌خوانی- با تو قاطی نمی‌شوند می‌نالی٬ بدون این که فکر کنی چه چیز جالبی برایشان داری که باید بدنبالت بیایند٬ همان جا هم پشت بندش می‌نالی که «همه دنیا را هم که این چشم بادامی‌های ... گرفته‌اند»!
روح سعدی شیراز شاد که ۷۰۰ سال پیش سروده‌است: خر عیسی گرش به مکه برند...چون بیاید هنوز خر باشد.

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home