پاره‌سنگ: روشنفکری٬ ژست یا ذات

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/11/18

روشنفکری٬ ژست یا ذات

زمانی بود هر کسی هر امکاناتی نداشت٬ مثلاً کمتر مردمانی به آلت موسیقی دسترسی داشتند (یا اصلاً برای موسیقی ارزشی قائل بودند)٬ یا هر کسی به اینترنت دسترسی نداشت٬ یا این که صاحب دوربین بودن سخت بود و استطاعت مالی می‌طلبید. لذا تنها قشر اجتماعی خاصی دسترسی به چیزهایی از آن قبیل داشتند و ارزش آنها را از روی نیاز و کاربرد می‌دانستند.
عامه دیگرطبقات اجتماع که چنین چیزهایی در دسترسشان نبود٬ چنان چیزهایی را با طبقه اجتماعی خاصی مرتبط می‌دانستند و آرزوهایی به داشتن آن چیزها می‌بستند. اما از سوی دیگر چنین عوامی فلسفه داشتن چنان چیزهایی را نمی‌دانند و در واقع نیازی به آنها ندارند.
امَا در سالهایی اخیر که جابجایی پول در دست طبقات اجتماعی مختلف زیاد شده است٬ می‌بینیم که چنان چیزهایی دربین دیگر گروههای اجتماعی یافت می‌شوند٬ اما بدون فلسفه وجودی! کم ندیده‌ام آشنایانی که در خانه‌شان دف و سه‌تار و تنبور دارند٬ اما در آن بین کسی نواختن آنها نمی‌تواند. یا بسیاری دیگر را که صفحه و دامنه شخصی اینترنتی دارند٬ اما از ترافیک اینترنتی در آن خبری نیست و تنها عکسی و چهارخط مطلب در آن است.
زمانی مد شده بود هر عبدا...ی برای این که خودش را متفاوت نشان بدهد وبلاگی می‌ساخت٬ نشانی آن را با افتخار به دوست و آشنا می‌داد و هرچه دلش می‌خواست در آن می‌نوشت یا (یواشکی) از جاهای دیگر در آن کپی می‌کرد. البته چنان موجی همانطور که سریع آمده بود٬ سریع هم می‌گذرد... در این بین البته کم نبودند معدودی که حرفی برای گفتن داشتند٬ نوشتند و می‌نویسند (و اگر وبلاگ ابداع نشده بود باز هم در جای دیگر می‌نوشتند...)
چیز دیگری که الان متداول شده برای مدعیان روشنفکری٬ داشتن فتوبلاگ است. یعنی روی دامنه ای روی اینترنت (اغلب مجانی)عکسهای روزمره‌شان را به انگاره متفاوت بودن یا جالب بودن با برچسب هایی کلیشه‌ای منتشر می‌کنند. حالا کسی نمی‌داند چرا! زمانی قبلتر ها مد بود که "بعضیها" تمبر و یا جلد کبریت جمع می‌کردند و ایام می‌گذراندند و بعد از سالهایی تازه فکر می‌کردند «که چی؟» در روزگار ما داشتن فتوبلاگ و جمعکردن عکسهای گاه و بیگاه ما بین همان "بعضیها" مد شده است.
اما اگر شما هم می‌خواهید از قافله عقب نمانید٬ همین امروز دست به کار شوید! بنده چگونگی راه را نشانتان می‌دهم...
نخست باید دوربین دیجیتالی بخرید٬ قیمتش مهم نیست تنها دقت کنید که حتی‌المقدور قطرعدسی اش بزرگتر باشد. هر چه عدسی بزرگتر باشد به عکس‌هایتان می‌توانید عمق میدان بیشتری بدهید. (اگر نمی‌دانید عمق میدان چیست اصلاً مهم نیست). بعد هم نرم‌افزاری می‌خواهد که بتوانید عکسهایتان را ببرید و یا سیاه و سفید بنمایانید. هر نسخه ساده ACDSEE برای این کار کافی است. حالا شما دست بکار می‌شوید٬ بدون کاربرد فلاش- این نکته مهم است- از هر کس و ناکسی عکس می‌گیرید٬ فرقی هم نمی‌کند شب٬ روز٬ میز ٬ گربه٬ آسمان٬ صندوقچه٬ زری٬ علی و ... بعد از یک سایت مجانی مثلاً flickr حسابی می‌گیرید٬ عکسهایتان را با نامهای دلخواهتان روی اینترنت می‌گذارید. برچسبهای پیشنهادی از قبیل a row of tables, Abdollah smokes, Sakineh lips, hands and flowers, Asghar poses,... روشنفکری می‌زنند. سعی کنید مشابه اینها باشند. تمام. کافی است که نشانی فتوبلاگتان را در انتهای ایمیلتان یا در پروفایل اورکات یا هرجای دیگری بگذارید تا به خیل روشنفکرنمایان خودساخته وارد شوید. راستی یادم رفت٬ اگر می‌خواهید متفاوت‌تر باشید اسمتان را با یک علامت کپی‌رایت پایین تمام عکسهایتان منقوش کنید٬ کلاس دارد. ایده برای عکس گرفتن ندارید؟ یک عدد انتخاب کنید٬ چشمانتان را ببیندید٬ بچرخید٬ چشمتان را باز کنید٬ چیزهایی را که می‌بینید بشمارید٬ وقتی به عدد مزبور رسیدید از آن شئ عکس بگیرید٬ اگر جالب نشد سیاه و سفیدش کنید٬ یا بچرخانیدش. اصلاً بروید بیرون از سُپور محله‌تان عکس بگیرید. باور کنید کلی کلاس دارد٬ کلی هم کامنت می‌گیرید!
حالا چند وقتی سرتان گرم باشد٬ تا وقتی که دلتان را زد چیز جدیدی مد خواهد شد و بنده هم همینجا انشا... یک خودآموز آن را برایتان می‌نویسم. راستی اگر در این حین کسی علت فتوبلاگ داشتنتان را پرسید٬ خیلی ساده بگویید که وقت ندارید فلسفه‌اش را برایش توضیح بدهید.
پس نوشت: البته هستند افرادی که حرفهایی برای گفتن دارند و با عکسهایشان پیامشان را می‌رسانند. واضحاً اشاره‌ام به آن عده نیست. اشاره‌ام به خودم است که نمی‌دانم چرا عکس می‌گیرم و چرا عکسهایم را روی اینترنت در فتوبلاگم می‌گذارم!
پس پس نوشت:
سایتهایی هستند برای ارتباطات دوستان روی اینترنت٬ نمونه نام آشنایش برای ایرانیان اورکات و این اواخر فیس‌بوک. بنده استفاده می‌کنم ببینم دوستانم کجا هستند٬ به چه مشغولند٬ چه شکلی شده‌اند و الخ... پروفایلهایی را گاهی می‌بینم دیدنی. مثلاً خانمی از آن همه فقره روی پروفایل٬ تنها سنش و مجرد بودنش را نوشته. دیگری فقط روز تولدش و این که سیگار نمی‌کشد. دیگری انگاری قحط تریبون بوده٬ تمام دق دلیهایش را از روزگار در آن نوشته. یکی دیگر نه اسم نوشته نه رسم٬ فقط سر اسمش را گذاشته با یک عکس گلی یا بلبلی. دیگری فهرست تمام فیلمها و کتابهای مورد علاقه‌اش را نوشته. خلاصه دنیایی است... :)

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home