پاره‌سنگ: چون دل به یکی دادی، چشم از همه بر هم زن...

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2009/12/24

چون دل به یکی دادی، چشم از همه بر هم زن...

می‌شنویم گاهی که گروهی از بسیجیان خود را ذوب شده در رهبری و ولایت فقیه و ... می‌نامند؛ بسیاری اما چنین چیزی را عاقلانه نمی‌دانند که فردی خود را ذوب شده در امری دیگر بداند و خود را متعهد به فرمانبرداری محض -از فردی یا ایدئولوژیی- بداند.
متاسفانه چنان ذوب‌شدگیی محدود به بسیجیان و یا موارد مربوط به دین یا سیاست نیست و تمایل به ذوب شدن در امر دیگر و سپردن مسوولیت و عهده تصمیم بر دیگری امری است که در جامعه ما -بطور اعم- کم تداول نیست.
ریشه‌های روانشناختی آن هم البته از کمبود اعتماد به نفس و تمایل به در سایه دیگری قرار گرفتن است، تا از یک سو انتقادات را بر خود نپذیرند، و از جانبی دیگر هم مسوولیتی بر خود متصور نشوند.
برای واضح شدن منظورم از دیگر موارد «ذوب شدگی» مثال‌هایی از مواردی که بین دیگر طبقات اجتماع دیده‌ام می‌نویسم؛
دیده‌ام فردی که به آواز علاقه‌دارد به صدای خواننده خاصی تمایل دارد، تصاویر او را زینت بخش محل زندگی‌اش می‌کند، بر خوانندگان رقیب خرده‌می‌گیرد و از هر فرصتی برای اثبات برتر بودن خواننده مورد علاقه‌اش بر دیگران می‌کند. حالا این فرد ممکن است تحصیلات دانشگاهی والایی هم داشته باشد، اما در آن زمینه -آواز- با این‌که اعتقادی به ذوب شدگی ندارد، اعمال و رفتار و واکنشش مشابه ذوب شدگان است.
دیده‌ام افرادی که به سخنوری -فقط برای مثال الهی قمشه‌ای- یا تیم فوتبالی -مثلاً پرسپولیس- یا فرهنگی -مثلاً فرهنگ ایرانی- یا شهری -مثلاً شهر پاریس- و الخ علاقه و تعصبی دارند و تمام موارد مربوط بدانان را خوب و برتر و بهتر می‌دانند و هیچ انتقادی را برنمی‌تابند وقتی از امر مشابهی برایشان داد سخن می‌دهی، با ذکر بدی دیگری، سعی در اثبات نیکی انتخاب خودشان دارند.
روزی که با یکی از این مدعیان صحبتی داشتم، می‌گفت که تنها با تعهد صددرصدی به چیزی است که می‌توان به آن رسید و اگر چیزی را می‌پسندی باید کاملاً شیفته آن شوی، و گرنه کارت و راهت مخلصانه نیست! گفتم مگر تمام قضایای زندگی موارد عشقی و ازدواجی است که تعهد صددرصدی بطلبد؟! گفت برای ما، بله، علاقه به ....، موضوعی احساسی‌است تا عقلی. گفتم که همان جناب .... خودش بارها بیان کرده که در دوره صباوت و تلمذ محدود به مکتب و استاد خاصی نبوده‌است و از تمام گذشتگانش بهترین بهره را گرفته و تعصب خاصی نداشته تا به اینجا رسیده است. گفت اما امروز همان .... سرآمد و تک است و مجموعه حسن است و دیگر با وجودش نیازی به اعتنا به دیگری نیست!
خلاصه این‌که این روحیه ذوب‌شدگی و خالص شدن و تعطیل عقل در کاری، امری منحصر به امور سیاسی و یا آن جهانی نیست، متاسفانه از رسوبات فرهنگ شبه عرفانی گذشته ماست که ناقص در اذهان بسیاری موجود است.

Labels: , , , , , ,

3 Comments:

Anonymous خلیل said...

سلام، یک سرش توی عرفان است و سر دیگرش توی فقه. هر رساله ای را باز کنی ، اولین مطلبش مربوط به تقلید است. هرکس تقلید نکند مسلمان نیست. این بازی از زمان حاکمیت زرتشتیان شروع شده و همچنان با فقه شیعه گسترش یافته است. و در دیگر زمینه هایی که نوشتی شاخ و برگ داده است. وقتی تقلید است تفکر نیست . توجیه تقلید را تفکر نام داده اند.

12/24/2009 11:36 AM  
Blogger مهران said...

به هر حال این مساله داخل فرهنگمان جا خوش کرده و بدون شناختش از آن خلاصی نداریم.

12/28/2009 5:34 AM  
Anonymous خلیل said...

جا خوش کردنش یک مسئله است و علت یابی اش مسئله ی دیگر.علت یابی کمک می کند تا کم کم جا خوش کردنش دچار تغییر شود.

1/01/2010 11:35 AM  

Post a Comment

<< Home