مساله حجاب، مسالهای دینی یا مساله دینداران؟
مساله حجاب- به طور اخص، اجباری بودن حجاب زنان- و دیدگاه حکومتی جمهوری اسلامی ایران به آن، به نظر من دو منشا میتواند داشته باشد:
۱) منشا دینی:
عدهای معتقدند بیحجابی مسالهای منکراتی و ذیل گناهان است؛ یعنی چیزی مشابه غیبت، زنا، دروغگویی و .... همچنین عقیده دارند که حجاب مانند نماز و روزه امر واجب دینیی است. عدهای با این نگاه و با گوشهچشمی به قاعده فقهی امر به معروف و نهی از منکر، برخورد با بیحجابی را از وظایف حکومت دینی میدانند و چرایی حجاب اجباری را پاسخ میگویند.
از نگاه بنده، چنین استدلال و دیدی صائب نیست؛ از دید دینی، واجبات دینی برای آن به وجود آمدهاند تا افراد، مومنانه، با انتخاب و اختیار، به انجام آن مبادرت بکنند و پاداش آن را نیز از پروردگارشان طلب کنند، یا شیوه دیگر را برگزینند و عواقب دنیوی و اخروی آن را هم به جان بپذیرند. یعنی مثلاً اگر در خانوادهای پدری مستبد فرزندان را به زور به نماز وادارد، آن نماز تا با اعتقاد قلبی فرزندان همراه نباشد، اجر و پاداشی چندان نخواهد داشت. به همین منوال اگر واجبات دینی هم در جامعهای با زور حکومتی اجبار و انجام شوند، اجرای آنها لطفی نخواهد داشت، در مقایسه با جامعهای دیگر که از روی اعتقاد فردی و قلبی بدانها روآورده است. به بیان دیگر حداکثر وظیفه بایسته حکومت دینی، میتواند تشویق و فرهنگسازی برای هدایت مردم به سوی انجام واجبات دینی، از روی عقیده قلبیشان، باشد و نه بیش. بنابراین از دید منطقی حجاب -و دیگر واجبات دینی- نمیتوانند اجباری باشند وگرنه با فلسفه وجودی خود در تناقض میافتند.
۲) مساله افراد دینی:
عدهای نیز بحث افراد دیندار را مطرح میکنند؛ این که افراد دیندار نمیخواهند در جامعهای باشند که چشمشان به بیحجابی و فحشا بیفتد. همان چیزی که گاهی از آن به عنوان امنیت اجتماعی مومنان یاد میشود. ریشه این مسالهرا شاید به مجملترین صورت محسن قرائتی در این سخنرانیاش شکافته باشد:
( گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی؛ به این مضمون درباره حجاب: مثلا مردی زنی دارد كه نمره اش ۱۴ است. اگر زن ها بیحجاب بیایند توی كوچه و خیابان آن مرد چشمش به زنهایی میافتد كه نمرهٔ بالاتری دارند. مثلا زنی را میبیند كه به لحاظ تیپ و زیبایی نمره اش ۱۶ است یا ۱۸ است و اعصابش خورد میشود و با خودش وارد جنگ می شود كه این چه زنی است كه من گرفتهام؟ همین میشود كه وقتی به خانه برمیگردد تا زنش حرف میزند مرد شروع به داد و هوار میكند. چرا كه در بیرون از خانه زنهایی دیده كه نمرهٔ بهتری از زنش داشتهاند. مثل این كه كسی توی ماشین معمولیش نشسته و در خیابان هی چشمش دنبال ماشین های مدل بالاتر است و دائما می گوید ببین این بی ام و و یا بنز فلان مدل را؟)
خلاصه مطلب اینکه مومنانی هستند که کنترل چندانی بر نفس ندارند؛ پس باید جامعه را کنترل کرد تا کار بر آنها آسان شود!
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، معمولاً ازدواج قشر مذهبی نه بر اساس علاقه فیزیکی و جنسی و عشق و عاشقی، بلکه بیشتر بر اساس خواستگاری سنتی، بدهبستانهای درون خانوادهای، توصیه و انتخاب والدین و ... انجام میشود و نتیجهٔ آن میشود زن و شوهری که تا قبل ازدواج چندان همدیگر را ندیدهاند و گاه اصلاً همدیگر را "انتخاب" نکردهاند، و لذا شاید به هم کشش و جاذبه جنسیی نداشته باشند و از قیافه و ظاهر یکدیگر خوششان نیاید. زنان این قشر-با فرض اینکه کمتر در اجتماع ظاهر میشوند- چندان مشکلی نخواهند داشت و شوهرشان را آقا و برترین میبینند. اما مردان و جوانان این قشر که در جامعه چشمشان به دیگر زنان خوش بر و رو و بیحجاب بیفتد چندان احساس خوشایندی از آن نخواهند داشت؛ چنانکه حجت الاسلام قرائتی هم با تشبیه ساده خود آن را در ویدئو مذکور توصیف کردهاست. زنان این مردان هم البته ترجیح میدهند نگاه مردانشان به چنان زنانی نیفتد و پایش بیفتد در گشتهای ارشاد شاید جدیتر از مردان به مبارزه با بدحجابی میپردازند.
در حکومت قبلی و وقتی قشر مذهبی قدرت اجرایی نداشت، راه حل این مشکلش را در عدم تعامل با قشر دیگر میدانست و بنابرآن در شهرها و جامعه محلات قشر مذهبی و اقشار دیگر جدا بود. با وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ و قدرت گرفتن مذهبیون، سالهاست که مساله حجاب و اجبار آن با قدرت تعقیب میشود و هنوز که هنوز است مساله روز جامعهای مانند ایران است.
۱) منشا دینی:
عدهای معتقدند بیحجابی مسالهای منکراتی و ذیل گناهان است؛ یعنی چیزی مشابه غیبت، زنا، دروغگویی و .... همچنین عقیده دارند که حجاب مانند نماز و روزه امر واجب دینیی است. عدهای با این نگاه و با گوشهچشمی به قاعده فقهی امر به معروف و نهی از منکر، برخورد با بیحجابی را از وظایف حکومت دینی میدانند و چرایی حجاب اجباری را پاسخ میگویند.
از نگاه بنده، چنین استدلال و دیدی صائب نیست؛ از دید دینی، واجبات دینی برای آن به وجود آمدهاند تا افراد، مومنانه، با انتخاب و اختیار، به انجام آن مبادرت بکنند و پاداش آن را نیز از پروردگارشان طلب کنند، یا شیوه دیگر را برگزینند و عواقب دنیوی و اخروی آن را هم به جان بپذیرند. یعنی مثلاً اگر در خانوادهای پدری مستبد فرزندان را به زور به نماز وادارد، آن نماز تا با اعتقاد قلبی فرزندان همراه نباشد، اجر و پاداشی چندان نخواهد داشت. به همین منوال اگر واجبات دینی هم در جامعهای با زور حکومتی اجبار و انجام شوند، اجرای آنها لطفی نخواهد داشت، در مقایسه با جامعهای دیگر که از روی اعتقاد فردی و قلبی بدانها روآورده است. به بیان دیگر حداکثر وظیفه بایسته حکومت دینی، میتواند تشویق و فرهنگسازی برای هدایت مردم به سوی انجام واجبات دینی، از روی عقیده قلبیشان، باشد و نه بیش. بنابراین از دید منطقی حجاب -و دیگر واجبات دینی- نمیتوانند اجباری باشند وگرنه با فلسفه وجودی خود در تناقض میافتند.
۲) مساله افراد دینی:
عدهای نیز بحث افراد دیندار را مطرح میکنند؛ این که افراد دیندار نمیخواهند در جامعهای باشند که چشمشان به بیحجابی و فحشا بیفتد. همان چیزی که گاهی از آن به عنوان امنیت اجتماعی مومنان یاد میشود. ریشه این مسالهرا شاید به مجملترین صورت محسن قرائتی در این سخنرانیاش شکافته باشد:
( گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی؛ به این مضمون درباره حجاب: مثلا مردی زنی دارد كه نمره اش ۱۴ است. اگر زن ها بیحجاب بیایند توی كوچه و خیابان آن مرد چشمش به زنهایی میافتد كه نمرهٔ بالاتری دارند. مثلا زنی را میبیند كه به لحاظ تیپ و زیبایی نمره اش ۱۶ است یا ۱۸ است و اعصابش خورد میشود و با خودش وارد جنگ می شود كه این چه زنی است كه من گرفتهام؟ همین میشود كه وقتی به خانه برمیگردد تا زنش حرف میزند مرد شروع به داد و هوار میكند. چرا كه در بیرون از خانه زنهایی دیده كه نمرهٔ بهتری از زنش داشتهاند. مثل این كه كسی توی ماشین معمولیش نشسته و در خیابان هی چشمش دنبال ماشین های مدل بالاتر است و دائما می گوید ببین این بی ام و و یا بنز فلان مدل را؟)
خلاصه مطلب اینکه مومنانی هستند که کنترل چندانی بر نفس ندارند؛ پس باید جامعه را کنترل کرد تا کار بر آنها آسان شود!
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، معمولاً ازدواج قشر مذهبی نه بر اساس علاقه فیزیکی و جنسی و عشق و عاشقی، بلکه بیشتر بر اساس خواستگاری سنتی، بدهبستانهای درون خانوادهای، توصیه و انتخاب والدین و ... انجام میشود و نتیجهٔ آن میشود زن و شوهری که تا قبل ازدواج چندان همدیگر را ندیدهاند و گاه اصلاً همدیگر را "انتخاب" نکردهاند، و لذا شاید به هم کشش و جاذبه جنسیی نداشته باشند و از قیافه و ظاهر یکدیگر خوششان نیاید. زنان این قشر-با فرض اینکه کمتر در اجتماع ظاهر میشوند- چندان مشکلی نخواهند داشت و شوهرشان را آقا و برترین میبینند. اما مردان و جوانان این قشر که در جامعه چشمشان به دیگر زنان خوش بر و رو و بیحجاب بیفتد چندان احساس خوشایندی از آن نخواهند داشت؛ چنانکه حجت الاسلام قرائتی هم با تشبیه ساده خود آن را در ویدئو مذکور توصیف کردهاست. زنان این مردان هم البته ترجیح میدهند نگاه مردانشان به چنان زنانی نیفتد و پایش بیفتد در گشتهای ارشاد شاید جدیتر از مردان به مبارزه با بدحجابی میپردازند.
در حکومت قبلی و وقتی قشر مذهبی قدرت اجرایی نداشت، راه حل این مشکلش را در عدم تعامل با قشر دیگر میدانست و بنابرآن در شهرها و جامعه محلات قشر مذهبی و اقشار دیگر جدا بود. با وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ و قدرت گرفتن مذهبیون، سالهاست که مساله حجاب و اجبار آن با قدرت تعقیب میشود و هنوز که هنوز است مساله روز جامعهای مانند ایران است.
***
پسنوشت: در راستای تقویت فرضیه دوم، در فقه اسلامی حجاب بر اقلیتهای دینی و غیرمسلمانان واجب نیست؛ اما در جمهوری اسلامی حتی سر جهانگردان خارجی با بازده اقتصادی مورد نیاز کشور نیز حجاب میافکنند. واضح است چنین رفتاری نمیتواند منشا دینی داشته باشد و فرضیه دوم را تقویت میکند.Labels: ethics, general, life, politics, Religion, society, خلقیات ایرانی
1 Comments:
gariftaari poshesh(hejaab) bae mullah wae din pewand nadarad,in ka mullah ha dar baara poshesh zan ha cha mi goyand ba dard emroz namikhorad.zan ha azad and har kala-ye khastand ba poshand.agar donia degari bod har kas dar an ja khodash pasokh khod ra mi dahad.mullah ha gonah-kaar destaar khod ra seft bagirand ka baad naborad ,bas ast.
Post a Comment
<< Home