پاره‌سنگ: اعتماد به نفس، وابستگی، التصاق

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2010/11/20

اعتماد به نفس، وابستگی، التصاق


شما هم لابد دیده‌اید افرادی را که به خودشان چیزهایی متصل می‌کنند.
پسر جوانی زنجیری به گردن انداخته، انگشتری بر دست و مچ بندی بر مچ. زنی روستایی با بسیاری طلاجات بر ساعد و گردنبند و گوش. دیگرانی با انگشتران عقیق در انگشت و سبحه شاه‌مقصود در کف؛ قدیم‌تر ها بسیجی‌ها با عکس خمینی در جیب؛ الان مسلمانان مدرن با گردنبند طلای «و اِن یکاد»!
بسیاری با پخش موسیقی همراه و گوشی بلوتوث تلفن دستی در گوش، یا تی‌شرتی که رویش زیمبل و زیمبو نوشته یا کشیده؛ با ریشی که به طرز عجیبی تراشیده شده؛ یا -بیشتر در غرب- گوشواره تک‌گوش و حلقه در بینی و ابرو و خال‌کوبی.
بسیاری بدون تلفن همراه از خانه بیرون نمی‌روند و بدون آن احساس کم‌بود می‌کند. بسیاری هموطنان، بیرون که می‌روند حتماً باید دستشان چیزی باشد، می‌تواند روزنامه امروز باشد یا کیف بزرگی پر از وسایل نالازم؛ لابد با دستان خالی نمی‌دانند چه بکنند حین راه رفتن!
از آن طرف هم لابد دیده‌اید که بعضی خیلی ساده دست در جیبشان می‌کنند و حتی ساعت نمی‌بندند و بدون هر آلایشی می‌روند و می‌آیند.
شاید از منظر روانشناسی بهتر باشد بگوییم این افراد به خودشان چیزی وصل می‌کنند تا خودشان را به هویتی دیگر الصاق کنند؛ بسیاری افراد که به محیط تازه می‌روند -چه آن محیط تازه شهری بزرگ باشد یا کشوری جدید- احساس بی‌هویتی می‌کنند. این خلاء هویتی را باید با چیزی پرکنند، مگر این‌که به پشتوانه حرمت نفسی که دارند، اعتماد به نفسشان بالا باشد.
در کشورهای مرفه که اعتماد به نفس مردم بالا است کمتر تیپ‌های متنوع مردم‌ مشابه آنچه در بالا توصیف کردم دیده‌می‌شوند و اکثر مردم بی‌آلایش و معمولی هستند. اما در کشورهای "جنوب" ظاهر جامعه به تیپ‌های مختلف تقسیم می‌شود؛ در ایران ما مذهبی، بسیجی، خشکه مذهبی، سنتی، طاغوتی، غربزده، تحصیلکرده، دانشجو، روستایی، شهرستانی، خارج رفته و .... هر تیپ هم مشخصه‌های التصاقی خودش را دارد، مثلاً تیپ مذهبی انگشتر عقیق دارد، ریشش را با تیغ نمی‌زند؛ دانشجو کیفی همیشه همراه دارد و معمولاً عینکی؛ الخ.
همین دسته‌بندی‌ها بین جامعه هم همرنگی را کم می‌کند، چون ظاهراً همه راه‌ها نمی‌توانند درست باشند پس لابد دیگری اشتباه می‌کند و همرنگی و حمایت از نظر و عقیده او جایز نیست. و این چنین است که کمبود حرمت نفس در جوامع فقیر منتهی به کاهش سرمایه اجتماعی می‌شود.
جالب است برخی چنین تنوع و رنگارنگی در جامعه را مایه افتخار می‌دانند و نشان دهنده غنای فرهنگی! استدلالشان را لابد خودشان می‌دانند...

Labels: , , , , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home