در معنای مباحثه:
بحث کردن درباره موضوعات پیش روی یکی از شیوههای افزایش اطلاعات و دانستن دیدگاههای مختلف نسبت به موضوعات مختلف است. اگر چنین امری به طور صحیح انجام پذیرد یکی از لذت بخشترین شیوههای تعاملی دو اندیشه و طرز تفکر خواهد بود؛ اما متاسفانه بسیار میبینم که بسیاری، فرق بحث و مجادله را نمیدانند و بحث روی موضوعات مختلف را راهی برای اثبات خود میدانند.
مباحثه روی مواردی انجام میشود که افراد روی آن اطمینان ندارند وگرنه اگر طرفین بحث روی نظر خود اطمینان صددرصدی دارند، نام گفتگوی طرفین مجادله است و نه مباحثه؛ مثلاً اگر طرفی اطمینان دارد که الآن شب است و دیگری ایمان دارد که الآن روز است، جای بحثی نمیماند، چون هر دو بر عقیده خود ثابتقدمند و گفتگوی ایشان کاری جز اتلاف وقت نیست.
همینطور است گفتگوی یک فرد غیرمتعصب با یک دیندار معتقد، که دیندار معتقد در اصول باورهای خودش هیچگونه تشکیکی قبول ندارد و راه نمیدهد.
یکی از مشکلات مناظره افراد دانا و منطقی با افراد عامی این است که افراد عامی روی نادانستههای خود پافشاری میکنند و از صحت آن مطمئن هستند و حاضرند پای آنها هزینه بدهند، در حالیکه افراد دانای منطقی همیشه در دانستههایشان اما و اگر را ممکن میدانند و میدانند در چیزی قطعیت وجود ندارد -الا عدم قطعیت- و چنین است که اکثر اوقات چنین بحثهایی به نتیجه نمیرسد.
مشابه این قضیه در درگیریهای بین مردمان دو طبقه اجتماعی رخ میدهد؛ شعور، شخصیت و نجابت چیزهایی میشوند که به واسطه آنها انسانهای باشعور، باشخصیت و نجیب در مقابل انسانهای بیشعور، بی شخصیت و نانجیب، کوتاه میآیند و گاه، در بزنگاههایی تاریخی، چنان مردمان دونمایهای بانی سرنوشت همه میشوند و مایه سرافکندگی تمام مردم میشوند.
مباحثه روی مواردی انجام میشود که افراد روی آن اطمینان ندارند وگرنه اگر طرفین بحث روی نظر خود اطمینان صددرصدی دارند، نام گفتگوی طرفین مجادله است و نه مباحثه؛ مثلاً اگر طرفی اطمینان دارد که الآن شب است و دیگری ایمان دارد که الآن روز است، جای بحثی نمیماند، چون هر دو بر عقیده خود ثابتقدمند و گفتگوی ایشان کاری جز اتلاف وقت نیست.
همینطور است گفتگوی یک فرد غیرمتعصب با یک دیندار معتقد، که دیندار معتقد در اصول باورهای خودش هیچگونه تشکیکی قبول ندارد و راه نمیدهد.
یکی از مشکلات مناظره افراد دانا و منطقی با افراد عامی این است که افراد عامی روی نادانستههای خود پافشاری میکنند و از صحت آن مطمئن هستند و حاضرند پای آنها هزینه بدهند، در حالیکه افراد دانای منطقی همیشه در دانستههایشان اما و اگر را ممکن میدانند و میدانند در چیزی قطعیت وجود ندارد -الا عدم قطعیت- و چنین است که اکثر اوقات چنین بحثهایی به نتیجه نمیرسد.
مشابه این قضیه در درگیریهای بین مردمان دو طبقه اجتماعی رخ میدهد؛ شعور، شخصیت و نجابت چیزهایی میشوند که به واسطه آنها انسانهای باشعور، باشخصیت و نجیب در مقابل انسانهای بیشعور، بی شخصیت و نانجیب، کوتاه میآیند و گاه، در بزنگاههایی تاریخی، چنان مردمان دونمایهای بانی سرنوشت همه میشوند و مایه سرافکندگی تمام مردم میشوند.
Labels: ethics, general, life, politics, psychology, society, خلقیات ایرانی
2 Comments:
سلام، اگر نمونه بیاوری، موضع روشن تر می شود.
مثلاً بحث یکی شیعی دوآتشه و یک سنی دوآتشه. راه به جایی نمیبرد چون از قبل هر کدام تصمیم گرفتهاند چه چیزی درست است. به چنان گفتگویی که هر کس در صدد اثبات نظر خودش باشد مجادله میگویند.
Post a Comment
<< Home