پاره‌سنگ: جمهوری اسلامی، آری یا نه؟

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2010/04/04

جمهوری اسلامی، آری یا نه؟

این روزها سالگرد روزی بود که در سال ۱۳۵۸ مردم ایران پای صندوق‌های رای دادند که در مورد شکل حکومتی کشور پس از انقلاب ضدسلطنتی، نظر آری یا نه خودشان را در مورد جمهوری اسلامی ابراز کنند.
اینکه چگونه از میان بسیاری گروه‌ها که در برانداختن رژیم سلطنتی دخیل بودند، و بسیاری وعده‌ها و آرمانهایی که تبلیغ می‌کردند چگونه شد که ثمره انقلاب مردمی ضد سلطنت با آرزوها و آمال مختلف به دست روحانیونی با اندیشه برپایی حکومت اسلامی افتاد، موضوعی است که هنوز روی آن باید مداقه کرد.
شاید نخستین لغزش وقتی بود که -چنانچه هاشمی‌رفسنجانی در خاطراتش نقل می‌کند- آیت‌ا.. خمینی با عجله اصرار داشت که از رادیو تلویزیون پخش شود که رادیو، رادیوی صدای انقلاب اسلامی (و نه چیز دیگری) است و نتیجه تکرار آن تبلیغ ضمنی این است که حتی امروزه هم باور بسیاری ‌است که انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ برای سرنگونی حکومت سلطنتی، انقلابی اسلامی و به رهبری آیت‌الله خمینی بوده‌است.
دیگر رفتار هوشمندانه روحانیت حاکم برای کنار زدن دیگر گروه‌های شریک در انقلاب‌ ضد سلطنتی، بر پایی نمایشی با عنوان رفراندوم برای کسب مشروعیت مردمی بود؛ روز دوازده فروردین ۱۳۵۸، خیل مردم ایران به نمایشی پیوستند که بیشتر به یک بیعت تاریخی می‌نمود تا یک رفراندوم. در حقیقت انتخابی در کار نبود و مردم تنها به انتخاب گزینه جمهوری اسلامی سوق داده می‌شدند. شکل رای گیری «جمهوری اسلامی، آری یا نه؟» شکلی است که شق دیگری را برای انتخاب حکومت متصور نکرده‌است و چنین شکلی که مردم را بین انتخاب شیوه‌ای معلوم و یا تن‌دادن به شیوه‌ای نامعلوم مخیر می‌کند، از لحاظ روانی توده‌های مردم را به انتخاب پاسخ آری متمایل می‌کند.(*)
مشابه چنین رفتاری چنان است که از جمعی گرسنه پرسید که: «اشکنه، آری یا نه؟» و وقتی قریب‌به‌اتفاق جمع اشکنه را انتخاب کرد، به آنها اشکنه خوراند و از لحاظ اخلاقی هم توجیه کرد که آنها که چیز دیگری -مثلاً چلوکباب- را برای غذا در رفراندومشان انتخاب نکرده بودند!!
خلاصه برگذاری چنان بیعتی در جمعیتی با درصد بی‌سوادی حدود ۵۵ درصد، در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی تبدیل به رفراندوم ملت ایران برای تعیین نوع حکومت و رای قاطع آنان به جمهوری اسلامی می‌شود.
***
(*) امروزه از لحاظ روانی معلوم است که اکثر انسانها در انتخاب گزینه معلوم و ناخوشایند در مقابل گزینه نامعلوم ولی شاید خوب، گزینه اول را انتخاب می‌کنند و کمتر انسانهایی در چنین موقعیت ریسکیی، دست به خطرپذیری می‌کنند.

Labels: , , , , ,

2 Comments:

Anonymous خلیل said...

سلام، حرفت درست اما به شرطی که رهبری یک جریان در دست یک ایده ئولگ نباشد. از آقای خمینی و روحانیت انتظار داشتی بگویند: جمهوری اسلامی، جمهوری ،یا جمهوری دموکراتیک؟ مانند این است که از رهبری کمونیستی بخواهی رفراندمی برپا کند که حکومت سوسیالیستی یااسلامی.

4/14/2010 8:59 AM  
Blogger مهران said...

ممنون از نظرتان، نخست آنکه در آن اوایل رهبران مذهبی چنان تمامیت‌خواه نبودند که بعداً شدند، و گروه‌های مختلف و دخیل در سرنگونی شاه هرکدام رهبران خودشان را داشتند.
سپس آنکه خواستم یادآور بشوم که وظیفه روشنفکران و مطبوعات آن زمانه آن می‌بوده که ناقص بودن و جامع نبودن انجام چنان رفراندومی را یادآور بشوند، تا مردم دودستی قدرت را به ایدئولوژی خاصی بدون صرف دقت تقدیم نکنند؛ امری که ظاهراً انجام نشد و حالا باید حکومت هر سال جشن بگیرد که سی سال پیش ۹۹.۸٪ به او رای موافق داده‌اند در رفراندومی آزاد.

4/18/2010 5:58 AM  

Post a Comment

<< Home