پیامبران٬ مرسلان الهی یا مصلحان اجتماعی؟
بعضی چیزها هستند که میتوان از دید متفاوتی آن ها را دید٬ اما چون از کودکی نزدیک شدن به آن دید محدود و محکوم شدهاست چنان دید متفاوتی مهیا نیست. باید به قول معروف «بیرون گود بود» و فریاد زد که «لنگش کن»٬ چرا که کشتی گیر داخل گود دیدش محدود است و متفاوت.
از آن جمله است دیدگاه متفاوت نسبت به دین و پیامبران. بسیاری آدم تحصیل کرده و دود چراغ خورده و درس خوانده و فلسفهدان وجود دارد در جوامع غربی (و شاید هم در جوامع شرقی٬ اما پنهان) که به دین نگاه الوهیتی و قدسی ندارند. توجیهات خودشان را هم دارند. دین را ارزشمند میدانند در کارکردی که جوامع بدوی و بیقانون را از لحاظ اجتماعی بسامان میکند. مثالهایی هم میزنند که کجا وجود دین لازم بودهاست و کجاها غیرکاربردی (اگر نگوییم مضر). مثلاً جامعه ژاپن که اکثریت آن بیدین هستند٬ اما بیاعتقاد نیستند به ارزشهای اجتماعی و شدیداً پایبندند به آنها بدون اعتقاد به جهان ماورا؛ در مقایسه با جامعهای عشیرهای و جنگجوپروری که دین آن را صاحب فرهنگ کردهاست و بدون دین معلوم نبوده چه چیزی میتوانسته ارزشهای انسانی را درن آن حفظ کند.
دید عامه ما که با آن خو گرفته و بزرگ شدهایم نسبت به پیامبران٬ آنها را در جایگاه فرستادگان الهی و واسطهای بین خلق و خدای خلق میبیند. دید تقدسزدا(ی مدرن) از آنها بسان انسانهایی فرزانه و اندیشمند یاد میکند که با دیدی فراتر از زمانه و قومشان٬ طرز زندگی و آداب آنها را به فراخور دیدشان با وضع کردن قوانینی بهبود بخشیدهاست. مردم زمانه هم علتجو نبودند و پیامبرشان احکام اجتماعی را با برچسب حرام و حلال و مستحب و مکروه به آنها ارایه میداد. مردم حداکثر احکام و اقوال پیامبرانشان را جمع میکردند تحت عنوان روایات و سیره تا نسل بعد هم از آنها استفاده کند.
قرنها هست که دیگر زمانه پیامبر پرور نیست و البته پیامبری نیز نیامدهاست. اگر توجیه غیر قدسی را موجه در نظر گرفت میتوان این امر را به حساب این گذاشت که پیشرفت علوم و ثبت تاریخ دیگر اجازه نمیدهد که مردم مصلحان اجتماعی را تا حد قدسی بالا ببرند.
دوستی مقایسه جالبی میکرد:
«مصلحان اجتماعی زمانه ما را در نظر بگیرید٬ ما با نام مهاتما گاندی و امام خمینی آشناییم و البته با ماجرای حضرت امام آشناتر. سرگذشت حضرت موسی(ع) را با سرگذشت حضرت امام(ره) مقایسه کنید. بر ضد مستبدی برمیخیزند٬ ملت ستمدیدهای را آزاد میکنند و فرعون و شاهنشاه متفرعنی را از اریکه پایین میکشند.
اما داستان موسی آمیخته با افسانه شده٬ چون اصلاً تاریخ نگاری نبوده که آن را ضبط کند و ماجرا بعداً از دهان شاهدان و با تفاصیل مختلف نقل شده است.
ماجرای حضرت امام اما با این که در تاریخ معاصر رخ داده است در روایات عمومی خالی از شگفتی نیست؛ میگویند امام در خرداد ۴۲ نقل کردهاست که سربازان من هنوز در گهواره هستند. امام سقوط کمونیسم و شوروی را پیشبینی کرده بودهاست٬ همچنین عاقبت صدام حسین را. مردم سال ۱۳۵۸چهره او را در ماه میدیدند و به همدیگر نشان میدادند. میگویند در چشمانش چنان آرامشی موج میزده است که امروزه نیز برخی با نگاه به تصاویر او به آرامش میرسند.
اعتقاد بر این است که در تمام تصمیم گیری های حضرت امام تا لحظه مرگ هیچ گونه خطایی نبودهاست و حتی امروزه نیز بعد از حدود بیست سالی که از ارتحال آن حضرت میگذرد هر گروهی برای توجیه خود٬ به سیره او تمسک میجوید. موسسهای برای توزیع و نشر آثارش وجود دارد که تمام سخنرانیها و سیرهاش را جمع کرده است. (البته هنوز هستند کسانی مانند صادق طباطبایی (داماد حضرت امام) یا هاشمی رفسنجانی که موارد تازهای را به فراخور زمانه از سیره او نقل میکنند.)
حالا احتمال نمیدهید ماجرای حضرت امام خمینی(ره)٬ اگر در قرنی دیگر و گذشتهای دورتر اتفاق میافتاد میتوانست تبدیل داستان به پیامبری شود٬ فرستاده الهی با ماموریت آزاد کردن ملتی در بند تحت سلطه حکمرانی فاسق؟ با کتاب و سیرهای و روایات ومعجزاتی چند ؟...»
2 Comments:
حرف ات درمورد جایگاه واقعی پیامبران-مصلح اجتماعی یا فرستاده ی خدا- مطلب جالبیه و خیلی جای بحث داره. اما این قسمتی که در مورد خمینی نقل قول آوردی رو نمی فهمم که چرا اینقدر با شرح و بسط آوردی و واقعا منظورت چی بوده!؟
مورد خمینی مثالی بود از زمان معاصر که چگونه اغراقها از او چهرهای پیامبرگونه و عاری از خطا ارایه میکند، مبسوطتر نوشتم که موارد اغراقگونه را آورده باشم.
Post a Comment
<< Home