پاره‌سنگ: April 2008

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2008/04/30

پدیده مهاجرت و سهم ایران از آن:

بسیاری از کشورهای جهان مهاجر می‌پذیرند. از استرالیا و کانادا بگیر تا خود امریکا. البته برای پذیرش مهاجر جدید ضوابط دقیق و محکمی دارند. هر«نیروی کار»ی باید درخواستنامه‌ای را با دقت پر کند و بنابر تحصیلات و سابقه و تجربه کاری امتیاز بگیرد تا درخواستش مورد نظر قرار بگیرد. مهاجران می‌توانند برای اعضای خانواده درجه یک شان درخواست مهاجرت پرکنند. چراکه ممکن است به دلایل روانی کارآییشان دور از خانواده‌شان کم شود.
تا اینجایش را همه کمابیش می‌دانند. اما بیایید برآیند مهاجرت را در نظر بگیریم. بعد از چندین سال اتباع باهوش و موفق کشورهای جنوب جذب کشورهای مهاجرپذیر شمال می‌شوند. اتباع معمولی و متوسط البته در خدمت مام میهن می‌مانند. بعد از گذشت چندین سال متوسط درآمد٬ ترقی٬ هوش و ... مردم کشورهای جنوب کمتر از کشورهای شمال می‌شود. پروسه مهاجرپذیری کشورهای شمال با گذشت زمان پیچیده‌تر می‌شود و دقت در بهتر گل‌چین کردن مهاجران تازه افزایش می‌یابد.
ایران ما اما با این که بیشترین تعداد پناهنده را در خود پناه داده است -اکثر آنها از کشورهای عراق و افغانستان هستند- سهم مثبتی از این دادوستد ندارد. با این که قانونی وجود دارد که هر کسی با ۱۰ سال اقامت در ایران می‌تواند درخواست تبعیت دهد٬ حکومت آن را برای اتباع افغانستان و عراق اعمال نمی‌کند. مردم هم دید خوبی به آنها ندارند.
عاقلانه‌تر این است که مشابه کشورهای غربی٬ بر حسب درخواست کارفرمای ایرانی چنین اتباعی٬ یا براساس امتیاز بندی بر اساس تحصیلات و تجربه کاری آنها٬ ایران هم سهمی از تجارت «نیروی کار» بگیرد. حال چه از کشورهای همسایه٬ چه از هر فردی از هر ملیتی که مایل باشد در ایران و با زبان فارسی کار کند.
پ.ن. حالا ممکن است بعضی بگویند در این هیر و ویر٬ طرف ایده می‌دهد! خواستم تنها اشاره کنم که وجود چنین قانونی برای جذب متخصص غیر بومی می‌تواند مفید باشد.

Labels: ,

2008/04/03

شرمندگی:

شده کاری بکنید و بعد از این که دیگران از آن مطلع بشوند شما شرمنده بشوید؟
شده خانواده‌تان کاری بکند و بعد از این که دیگران از آن مطلع بشوند شما شرمنده بشوید؟
حالا شده شرمنده کاری بشوید که هم‌میهنان شما عاقلانه و متحدانه کرده‌اند وبه آن مفتخرند؟
این آخری دقیقاً احساسی بود که بعد از دیدن فیلم سینمایی پرسپولیس همراه بییندگانی غیر ایرانی به من دست داد.
صحنه سینما پر می‌شود از خنده به چیزهایی که بخشی از کنشها ودغدغه‌های زندگی شما بوده‌است: ایست بازرسی٬ فروش مخفیانه الکل و کارت بازی٬ انتخاب لباسی که بپوشید و ... و شما انباشته می‌شوید از نفرت نسبت به کسانی که آگاهانه و ناآگاهانه٬ دغدغه های زندگی شما را چنان مبتذل کردند که موجب مضحکه عالمیان است.

Labels: