پاره‌سنگ: March 2007

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/03/29

چی می‌شد غصه ما روتنها می‌ذاشت؟

نمی شه اين قافله ما رو تو خواب جا بذاره
ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قديميه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد ، پا روی دنيا بذاره
پا روی دنيا بذاره
دوست دارم يه دست ، از آسمون بياد ما دوتا رو
ببره از اينجا و اون ور اَبرا بذاره
تو دلت بوسه می خواد ، من می دونم
امّا لبت سر هر جمله ی دلش ، می خواد يه امّا بذاره
بی تو دنيا نمی ارزه ، تو با من باش و بذار
همه دنيا منو ، هميشه تنها بذاره
حسین منزوی

Labels: , ,

2007/03/12

كي هستيم و كجا مي‌خواهيم برويم؟

حرفهای آقای خاتمی را در جمع اعضاي هيات مديره انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران می‌خواندم نکات جالبی داشت:
...«مشكل اساسي ما در كشوري مثل ايران اين است كه نمي‌دانيم كي هستيم و كجا مي‌خواهيم برويم.»
.وي اضافه كرد:« ما درحالي كه از نظر ذهني به فرهنگي تعلق داريم كه هيچ تناسبي با زندگي امروز ندارد ولي به لحاظ عيني تسليم توسعه و دنياي مدرن شده‌ايم و حال آنكه هنوز توسعه هم پيدا نكرده‌ايم.»
رييس جمهور سابق كشورمان با اشاره به اينكه ما اگر خيلي كار كنيم، يك مقداري بناها را جابجا مي‌كنيم و با مبنا كاري نداريم...
حالا البته دوست دارم یک مقدار تفسیر بگذام روی حرف های حکیمانه ایشان تا عوام هم منظورشان را متوجه بشوند.
اولاً ایشان اشاره می‌کنند که ملت هنوز نمی‌دانند که می‌خواهند مدرن باشند یا سنتی. هردوانه را می‌خواهند که کمتر شدنی است. اگر قدمی در جهت مدرن شدن برداشته شوند عده زیادی هستند که فریاد ای وای فرهنگ اصیل و ایران قدیم سر می‌دهند٬ در حالی که همانها هم از وضعیت موجود راضی نیستند.
ایشان اضافه کرده اند که بعله٬ فرهنگ و رفتار ما همان فرهنگ و رفتار گلستان سعدی است - البته در بهترین حالت- ولی در دنیای ۸ قرن پس از آن زندگی می‌کنیم. یعنی از یکطرف به خورد همدیگر می‌دهیم که «جهان و کار جهان هیچ در هیچ است»٬ از طرف دیگر می‌نالیم که چرا کسی برای پیشرفت تلاش نمی‌کند و ملت به اسم قناعت تنبلی و تن‌آسایی می‌کنند. خوب عزیزان تا وفتی ذهنیتمان را عوض نکنیم که وضعیتمان تغییر نمی‌کند.
همچنین ایشان اشاره کرده‌اند که تا حالا کارهایی که شده است تنها کارهای صوری بوده‌است و اقدامات پایه‌ایی انجام نشده‌است.
کاش سخنانشان را کمتر حکیمانه می‌گفتند و به سبک الفنون طوری می‌گفتند که عوام هم متوجه بشوند...

2007/03/10

مهتاب اقاقی

در بستر بلورت
مهتاب عشق را
به محفل آرزوها سپردم..
آغوشم را از اقاقی٬ لبم را از بوسه٬
دلم را با مهر٬
وه چه زیبا بود روشنی امید
وقتی شکوه دره جدایی
فراق را در نظرم می شکافت...
ای آرزوی ناگسست
ای شکوه فریب
چگونه؟
چگونه
گلبوسه هایم را
از قبله لبخند ها زدودی؟...

2007/03/06

سیاست٬ احمدی نژاد٬ شعور و تحصیل کردگی

وقتی از کارهای احمدی نژاد (کاری که نکرده است طفلک هنوز، منظور از سخنانش)انتقاد کردم بی مهابا گفت مگر شما خاتمی تان چه کرد؟ 8 سال فقط با حرفهای قشنگش مردم را معطل کرد.نمی دانم چرا فکر کرده بود من طرفدار خاتمی بوده ام، بعد هم شروع کرد از دکتر معین بد گفتن!
این رفتاری است که تابحال از چندین نفر تحصیل کرده به تناوب دیده ام. در ذهن ما ایرانیان انگار هنوز جا نیفتاده که لازم نیست حتما طرفدار جناح متفاوت بود تا از طرف دیگر انتقاد کرد. البته همیشه عوام این نظر احمقانهرا دارند اکثراً. پرسپولیس و استقلال را که یادتان است٬ حتما باید یک عامی طرفدار یکی ازین دو باشد....
------------
سرسختانه از انتخاب احمدی نژاد حمایت می‌کند و خرسند است. اعتقاد دارد که خاتمی برای ایران چیزی فانتزی و بدرد نخور بوده است. وقتی بیشتر حرف می‌زنیم می گوید که احمدی نژاد کمک می‌کند که حنای جمهوری اسلامی دیگر رنگی نداشته باشد و حکومت در چشم مردم بی‌آبرو شود.
یک نکته را سعی می‌کنم که برایش توضیح بدهم٬ نمی‌فهمد یا شاید هم خودش را به نفهمی می‌زند:«تا وقتی کسی آلترناتیو- جایگزین- دیگری را نبیند که نمی‌فهمد در چه نکبتی گرفتار است. اگر مردم روستامنش ما را صد سال هم پای سخنان احمدی نژاد بنشانی از آن خسته نمی شوند و تنها سرشار از غرور کاذبی می‌شوند که او به آنها تزریق می‌کند! خاتمیی باید باشد که تفاوتها را بنمایاند. شمایی هم که از نظرت احمدی نژاد برای بی‌آبرو کردن حکومت مفید است به این علت است که از بیرون مجموعه به آن نگاه می‌کنید٬ در حالی که می‌خواهی فرصا چنین نگاه متفاوتی را از بقیه مردم دریغ کنی.»
راستش دیدم این استدلال نادانانه‌ی دوستم طرفدارانی چند بین تحصیل کردگان دارد٬ گفتم اینجا ذکر کنم نظر متفابلم را برای ثبت.
------------
آشنایی -شرمم میآید دوست یا رفیق بنویسم- از چندی پیش سر سنگین شده بود٬ و جواب سلامم را با تامل می‌داد{ من در سلام کردن معمولاً خسیس نیستم٬ ای آنهایی که عارتان می‌آید٬ سلام کردن هزینه ندارد!}. بعد از چندی کاشف به عمل آمد که ایشان از نظر تحصیلی به مرحله بعدی دانشگاهی سوق پیدا کرده‌اند و مرتبه ای بالاتر از بنده کسب کرده‌اند( البته تنها روی کاغذ!). تاسف خوردم بر حقارت چنین انسانی که برچسبی چنین رفتارش را عوض کرده است.
این ماجرا فراموشم شده بود که امروز دیدم همین فرد مرا از افتخار دوستیشان در سایت اورکات نیز محروم کرده‌اند و بنده را از فهرست دوستانشان نیز حذف کرده‌اند!
اللهم اسالک من فضلک اقل الشعور للحیوانات الناطق یشبه الانسان!