پاره‌سنگ: July 2010

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2010/07/19

محاسن صورت

در زبان فارسی سنتی به موی صورت مردان -که کلمه متداول امروزش ریش است- محاسن می‌گویند. محاسن جمع حُسن و به معنی خوبیها و زیباییهاست؛ ولی رابطه‌اش را با مویی که بر صورت مردان می‌روید نمی‌دانم.
به نظرم رسید شاید مسمای آن، این باشد که در گذشته‌ای نه چندان دور و با پایین بودن سطح بهداست، صورت بسیاری از مردم آسیب‌دیده از بیماریهای پوستی مختلفی مانند سالک و برص و لک و پیس بوده -هنوز هم کم نیست البته در شهرهای کوچک و روستاها - خلاصه چهره بسیاری پر از معایب ظاهری بوده که مردان با روییدن موی صورت و نگاه‌داشتن آن بسیاری از آنها را می‌پوشانیده‌اند و ریش آنها وسیله‌ای بوده برای پوشاندن معایب چهره‌شان و مایه رهایی از معایب و ایجاد محاسن.
و شاید زنان هم به دلیل مشابه به برقع و نقاب روی می‌آورده‌اند.

پس نوشت: فکر کنم جایی شنیدم که داریوش اقبالی خواننده هم به دلیل حادثه‌ی اسیدپاشیی که قبل از انقلاب برایش پیش‌آمده ترجیح می‌دهد ریشش را نگاه بدارد.

Labels: , , , ,

2010/07/02

در معنای مباحثه:

بحث کردن درباره موضوعات پیش روی یکی از شیوه‌های افزایش اطلاعات و دانستن دیدگاه‌های مختلف نسبت به موضوعات مختلف است. اگر چنین امری به طور صحیح انجام پذیرد یکی از لذت بخش‌ترین شیوه‌های تعاملی دو اندیشه و طرز تفکر خواهد بود؛ اما متاسفانه بسیار می‌بینم که بسیاری، فرق بحث و مجادله را نمی‌دانند و بحث روی موضوعات مختلف را راهی برای اثبات خود می‌دانند.
مباحثه روی مواردی انجام می‌شود که افراد روی آن اطمینان ندارند وگرنه اگر طرفین بحث روی نظر خود اطمینان صددرصدی دارند، نام گفتگوی طرفین مجادله است و نه مباحثه؛ مثلاً اگر طرفی اطمینان دارد که الآن شب است و دیگری ایمان دارد که الآن روز است، جای بحثی نمی‌ماند، چون هر دو بر عقیده خود ثابت‌قدمند و گفتگوی ایشان کاری جز اتلاف وقت نیست.
همینطور است گفتگوی یک فرد غیرمتعصب با یک دیندار معتقد، که دین‌دار معتقد در اصول باورهای خودش هیچ‌گونه تشکیکی قبول ندارد و راه نمی‌دهد.
یکی از مشکلات مناظره افراد دانا و منطقی با افراد عامی این است که افراد عامی روی نادانسته‌های خود پافشاری می‌کنند و از صحت آن مطمئن هستند و حاضرند پای آن‌ها هزینه بدهند، در حالی‌که افراد دانای منطقی همیشه در دانسته‌هایشان اما و اگر را ممکن می‌دانند و می‌دانند در چیزی قطعیت وجود ندارد -الا عدم قطعیت- و چنین است که اکثر اوقات چنین بحث‌هایی به نتیجه نمی‌رسد.
مشابه این قضیه در درگیری‌های بین مردمان دو طبقه اجتماعی رخ می‌دهد؛ شعور، شخصیت و نجابت چیزهایی می‌شوند که به واسطه آنها انسانهای باشعور، باشخصیت و نجیب در مقابل انسانهای بی‌شعور، بی شخصیت و نانجیب، کوتاه می‌آیند و گاه، در بزنگاه‌هایی تاریخی، چنان مردمان دون‌مایه‌ای بانی سرنوشت همه می‌شوند و مایه سرافکندگی تمام مردم می‌شوند.

Labels: , , , , , ,