پاره‌سنگ: January 2007

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/01/21

اشتباه٬ غلط٬ عیب٬ خطا

امروز می‌خواهم چند تا از آن بدیهیاتی بنویسم که ظاهراً همه می‌دانند٬ ...
۱) هر کسی در زندگیش اشتباه می‌کند! ارتکاب اشتباه طبیعی ترین خاصیت موجود ناکاملی مثل بشر است.
۲) آموختن از اشتباهات باعث کاهش آن ها می‌شود.
تکامل به این معنی است که تکرر اشتباه کردن کمتر شود٬ و در معنی دقیق تر اشتباهات کمتری که رخ می‌دهند ظریف تر و پیچیده‌تر می‌شوند که اجتناب از آن ها دقت بیشتری می‌خواهد.
۳) تا وقتی کسی به اشتباهی پی نبرد آن را تکرار می‌کند.
۴) توجیه اشتباه٬ آموختن از آن نیست٬ گریزی است از تصدیق آن؛ اضافه کردن اشتباهی براشتباهی.
۵) اگر کسی اشتباهی را به شما گوشزد کرد باید از او ممنون باشید که برای پیشرفت شما اقدام کرده است.خواه تشکر خود را ابراز کنید یا نکنید . اگر ناراحت می‌شوید باید علت آن انجام اشتباهتان باشد نه هر چیز دیگری!
۶) غیر محتمل است که همه اشتباه کنند غیر از شما! اگر حتی این فکر به ذهن شما خطور کرد بدانید که خیلی ساده٬ شما علاوه بر این که اشتباه می‌کنید آدم خودرأیی هم هستید.
۷) عده کمی {اگر آدم رشد یافته‌ای باشید٬} اشتباه شما را متوجه می‌شوند و درصد کمتری آن را به شما گوشزد می‌کنند. اگر چنین موقعیتی پیش آمد دقیق به جزییات توجه کنید.
۸) اگر کسی پیشرفت نمی‌کند- یعنی از اشتباهاتش درس نمی‌گیرد- مشکل از دیگری نیست...
۹) ملت از مجموعه مردمی با فرهنگ مشترک تشکیل می‌شود.
۱۰) ایرانیان هم ملتی هستند مثل تمام ملل دیگر. قومی با هوش متوسط و از هر نظر طبیعی. تفاوت آنها با دیگر ملل «رفتارهای جمعی» آنان است٬ که اغلب آن را به نام مقدس «فرهنگ» می‌خوانند تا نقد نشود؛ موجودی غریب که اگر از آن بپرسی به هزاره های گذشته حواله‌ات می‌دهند و در کتابها وجود دارد.
۱۱) هر ملتی در زندگیش اشتباه می‌کند! ارتکاب اشتباه طبیعی ترین خاصیت ...--> ۲)
*) یکی ازکردارهای جمعی ما ایرانیان این است که وقتی کودکی اشتباه می‌کند٬ برای تنبیه او از او می‌خواهند که بگوید«غلط کردم٬ .ُه خوردم». نمی‌دانم این را فرهنگ می‌خوانید یا نه٬ ولی در تمام سرزمین ما متداول است و طعم اعتراف به اشتباه را برای کودکانمان توصیف می‌کند و جرات اعتراف به اشتباه را از آنان٬ اگر نه در تمام عمر٬ لا اقل تا مدتهای مدیدی٬ می‌گیرد.
چیز غیر بدیهیی در نوشته بالا بود؟ آیا شما نکات بالا را قبول دارید؟ و انجام خواهید داد؟ آیا صدای بلند «من اشتباه کردم» تان شنیده خواهد شد؟...

2007/01/13

پاره سنگ

چیزی به ذهنم رسیده بود که الان یادم رفته بنویسم!! حالا آن یکی را می‌نویسم.
داشتم فیلمهایی را می دیدم با عنوان جنایات صدام. خلاصه آن اینکه عده ای افراد جان بر کف بلایایی را سر افراد بخت برگشته ای در می آوردند٬ ظاهراً به دستور صدام. هنرشان را که نشان می‌دادند از بریدن زبان بود بگیرتا قطع دست و شکستن بازو پا و قطع سر و گردن به عنوان مجازات خاین.{ اگر جگرش را دارید ببینید فیلمها را از اینجا می‌توانید ببینید}.
خلاصه یاد مجازات و اعدام صدام ملعون افتادم٬ او که به درک واصل شد ولی این کسانی که حاضرند به اشا‌ره‌ای سر ببرند و دست بشکنند و زبان قطع کنند هنوز فراوانند٬ چه در عراق چه در ایران خودمان و آن حوالی. منتظرند که آقا بالا سری برایشان پیدا شود که قابلیت هایشان را به منصه ظهور برسانند.
واضح تر صحبت کنم٬ فرض کنید که در دادگاهی در کانادا قاضیی حکم صادرکند که زبان فلان کسک به جرم جاسوسی به حکم قانون بریده شود... چه می‌شود؟! اول که ملت اعتراض می‌کنند. دوم این که کسی نیست که این حکم را اجرا کند. سوم قاضی برکنار می‌شود. حالا همین وضعیت را مثلاً در کشوری همسایه ما در نظر بگیرید. اول که ملت خوشحال می‌شوند که فرد به جزای عملش می‌رسد. دوم اگر از کسی بخواهی حکم را اجرا کند٬ اگر خودش نکند٬ یحتمل کسی را می‌شناسد که این کار را بکند!! همه ملت هم می‌آیند تماشا!
حرف حرف می‌آورد. یاد داستان محاکمه سرپاس مختاری و پزشک احمدی افتادم در دوران پس از رضا شاه و آزادی های نسبی اوایل حکومت محمدرضا شاه. این سرپاس مختاری رییس نظمیه رضا شاهی بوده و در زیرآب بردن سر مخالفان او ید طولایی داشته است که در این کار پزشک احمدی هم کمک علمی می‌کرده است. نام اصلی او رکن‌الدین مختاری است٬ اگر با موسیقی ایرانی آشنا باشید لابد نام این نوازنده بزرگ پیانو و آهنگ های لطیف او را شنیده اید٬ و چه سخت است باور این که او همین سرپاس مختاری بد نام است.
القصه٬ بعد از تبعید رضا شاه از ایران٬ خیلی‌ها تازه یادشان آمد که در دوره او چه ظلمهایی به ملت روا داشته می‌شده و چه اختناقی بوده٬ دستشان به او که نمی‌رسیده این سرپاس مختاری و پزشک احمدی را گرفته بودند تا مجازات کنند. در این بین وکیل این دو هم شده بود مرحوم سید احمد کسروی مشهور.
ماجرای این محاکمه بس خواندنی است و حتماً توصیه می‌کنم بخوانید. دفاعیات خواندنی و منطقی کسروی این دو را از اعدام حتمی می‌رهاند. خلاصه دفاعیات کسروی این بود که ملت٬ شما چرا این دو بدبخت را گرفته اید عقده تان را خالی بکنید؟ هر کدامتان جای این دو نفر بودید همین کاری را می‌کردید که این ها کردند. اگر این ها به حرف رضا شاه گوش کردند و غلط بود٬ از رییس دادگستری بگیر تا مدعی العموم هم در آن دوره مامور و گوش به فرمان او بودند٬ و حالا مدعی شده‌اند.
یعنی به زبان بی زبانی می گفت که ملت٬ این روحیه چاپلوسی و بله قربان گویی تان را باید محاکمه کنید٬ نه این دو مامور ماذون را. رضا شاه داستان به خودی خودش قدرتی نداشت و یک نفر بود٬ این شما بودید که به او سواری دادید و باعث چه ظلمها که شدید. اگر مَردید خودتان را محاکمه کنید.
ماجرای محاکمه صدام را که می‌دیدم یاد دفاعیات مرحوم کسروی می‌افتادم و تاریخی که تکرار می‌شود بدون عبرت گیری...