کوته نظری یا جهانی نگریستن؟
گاهی میبینم برخی چقدر کوته نظرند. اصلاً گاهی برایشان متصور نیست که طور دیگری هم میتواند باشد. مثال بزنم تا واضح تر بشود:
وقتی٬ بعد زلزله بم٬ صاحبخانه کانادایی بنده با تعجب از من میپرسید چرا مردم بم مثل کانادایی ها خانه هایشان را از چوب نساختهاند تا سرشان خراب نشود ودیگر زیر آجر و خاک و ...نمانند. خیلی هم جدی میپرسید.
یا جایی دیگر در امریکا مقاله ای نوشته بود کسی و با مقایسه کشته شدگان زلزله های ایران با زلزله های ژاپن٬ استدلال کرده بود که نباید اصلاً به ایران اجازه ساخت نیروگاه اتمی داده شود٬ چون ساختمان سازی و مصالح آن مقاوم نیست. طرف چون دیده بود از این سر امریکا تا آن سر امریکا مصالح ساختمان ها یکسانند٬ فرض کرده بود در ایران هم چنان است و لابد مصالحی که برای ساخت نیروگاه در ایران بکار می برند همانهاست که در بم برای خانه سازی استفاده کرده بودند.
خلاصه در بسیاری مباحث تفاوت های مکانی و زمانی و فرهنگی مد نظر قرار گرفته نمی شوند. طرف شعر حافظ را ترجمه یا تفسیر می کرد٬ از کلمات و تعابیر همان معانیی استنتاج می کرد که در تهران قرن ۲۱ دیده بود٬ نه آنها که در شیراز قرن ۱۳ مصطلح بوده. اصلاً هم به ذهنش خطور نمیداد که غیر آن هم متصور است و با معانی خود پرداخته برای شعر حافظ ذوق زده و خود کیف میشد.
یا طرف برنامه میریزد برای کس دیگری٬ یک لحظه هم خودش را بجای طرف نمیگذارد که اصلاً این کار برای طرف جذاب است یا نه. شاید شنیده باشید کسانی توریستها را در تهران به کوه می برند که نشانشان بدهند که بعله ما هم اسکی داریم٬ کلی هم برایشان کلاس می گذارند که جای دیدنی شهر را نشانشان دادهاند٬ غافل از این که توریست بازار و مسجد و صحرا را که ندیده است میخواهد ببینید نه اسکی و پارک آبی و گلایدر و ... که بهترش را بارها قبل دیده است.
کلی در غرب برنامه دارند که متفاوت نگریستن و دیدهای گسترده جهانی را آموزش بدهند٬ تحت عنوان Being Global حالا چه دانشجو باشید چه صاحب حرفه چه ...٬ کلاس هایی و کارسوق workshop هایی دارند که نگاه از دیدگاه متفاوت هم یادتان بدهند. حالا تصور کنید رییس مملکتی اگر دیدش جهانی و گلوبال باشد بیشتر به منافع ملتش میرسد یا این که ۴ تا کشور همسایه بیشتر را نبیند٬ یا از ان بدتر تنها برای مصرف داخلی اقدامات صورییی بکند.
وقتی بود به کسی می گفتند دهاتی به منزله فحش. در راستای مطالب بالا فکر کنم اشاره شان به سطحی نگری و قشری نگری روستاییان در مقایسه با دید وسیع تر و گلوبال تر شهر نشینان بوده است٬ وگر نه که کسی پدر کشتگی با مردم روستا نشین ندارد.
حالا در این کلاسهای Being Global چه آموزش میدهند؟ لب مطلب این است که قبل از هر کاری٬ لحظه ای از تصورات خودمان جدا شویم و ببینیم از دید سوم شخص مساله چگونه میتواند باشد و آیا تصمیم ما از دید دیگری هم معقول و کارآمد است و نظر مثبتش را جلب می کند؟
Labels: general