پاره‌سنگ: July 2007

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2007/07/25

کوته نظری یا جهانی نگریستن؟

گاهی می‌بینم برخی چقدر کوته نظرند. اصلاً گاهی برایشان متصور نیست که طور دیگری هم می‌تواند باشد. مثال بزنم تا واضح تر بشود:
وقتی٬ بعد زلزله بم٬ صاحبخانه کانادایی بنده با تعجب از من می‌پرسید چرا مردم بم مثل کانادایی ها خانه هایشان را از چوب نساخته‌اند تا سرشان خراب نشود ودیگر زیر آجر و خاک و ...نمانند. خیلی هم جدی می‌پرسید.
یا جایی دیگر در امریکا مقاله ای نوشته بود کسی و با مقایسه کشته شدگان زلزله های ایران با زلزله های ژاپن٬ استدلال کرده بود که نباید اصلاً به ایران اجازه ساخت نیروگاه اتمی داده شود٬ چون ساختمان سازی و مصالح آن مقاوم نیست. طرف چون دیده بود از این سر امریکا تا آن سر امریکا مصالح ساختمان ها یکسانند٬ فرض کرده بود در ایران هم چنان است و لابد مصالحی که برای ساخت نیروگاه در ایران بکار می برند همانهاست که در بم برای خانه سازی استفاده کرده بودند.
خلاصه در بسیاری مباحث تفاوت های مکانی و زمانی و فرهنگی مد نظر قرار گرفته نمی شوند. طرف شعر حافظ را ترجمه یا تفسیر می کرد٬ از کلمات و تعابیر همان معانیی استنتاج می کرد که در تهران قرن ۲۱ دیده بود٬ نه آنها که در شیراز قرن ۱۳ مصطلح بوده. اصلاً هم به ذهنش خطور نمی‌داد که غیر آن هم متصور است و با معانی خود پرداخته برای شعر حافظ ذوق زده و خود کیف می‌شد.
یا طرف برنامه می‌ریزد برای کس دیگری٬ یک لحظه هم خودش را بجای طرف نمی‌گذارد که اصلاً این کار برای طرف جذاب است یا نه. شاید شنیده باشید کسانی توریستها را در تهران به کوه می برند که نشانشان بدهند که بعله ما هم اسکی داریم٬ کلی هم برایشان کلاس می گذارند که جای دیدنی شهر را نشانشان داده‌اند٬ غافل از این که توریست بازار و مسجد و صحرا را که ندیده است می‌خواهد ببینید نه اسکی و پارک آبی و گلایدر و ... که بهترش را بارها قبل دیده است.
کلی در غرب برنامه دارند که متفاوت نگریستن و دیدهای گسترده جهانی را آموزش بدهند٬ تحت عنوان Being Global حالا چه دانشجو باشید چه صاحب حرفه چه ...٬ کلاس هایی و کارسوق workshop هایی دارند که نگاه از دیدگاه متفاوت هم یادتان بدهند. حالا تصور کنید رییس مملکتی اگر دیدش جهانی و گلوبال باشد بیشتر به منافع ملتش می‌رسد یا این که ۴ تا کشور همسایه بیشتر را نبیند٬ یا از ان بدتر تنها برای مصرف داخلی اقدامات صورییی بکند.
وقتی بود به کسی می گفتند دهاتی به منزله فحش. در راستای مطالب بالا فکر کنم اشاره شان به سطحی نگری و قشری نگری روستاییان در مقایسه با دید وسیع تر و گلوبال تر شهر نشینان بوده است٬ وگر نه که کسی پدر کشتگی با مردم روستا نشین ندارد.
حالا در این کلاسهای Being Global چه آموزش می‌دهند؟ لب مطلب این است که قبل از هر کاری٬ لحظه ای از تصورات خودمان جدا شویم و ببینیم از دید سوم شخص مساله چگونه می‌تواند باشد و آیا تصمیم ما از دید دیگری هم معقول و کارآمد است و نظر مثبتش را جلب می کند؟

Labels:

2007/07/22

مراحل گذار آرایشی نسوان

سخت نیست در خارج از کشور خانمهای ایرانی را شناسایی کرد.(خانمهای کره‌ای هم به طریق مشابه). کلاً در چهره شان و رفتارشان تناقض به چشم می‌خورد. ساده ترین‌اش را بگویم؛ لباس کوتاه و باز می‌پوشند ولی دایم در عذابند که جایی از بدنشان بیرون نماند.
البته جنبه‌ای که برای من مضحک است آرایششان است. آرایشی موضعی و نامتناسب. البته با گذر سن و سالهای زندگیشان در خارجه کم کمک می‌آموزند که چگونه با این امر کنار بیایند.
مراحل گذار را با توجه به مشاهدات اندکم می‌آورم:D:
مرحله صفرم؛ اگر حس بکنند جلوه ای در صورتشان وجود دارد٬ سعی وافر در بزرگنمایی آن می‌کنند؛ مثال غالب آن ابروهایشان است٬ ابروهایی به شدت پیراسته شده در حالی که بقیه صورت به امان خدا رها شده است. غافل از این که زیبایی فقط در یک نقطه از صورت نباید باشد.
در مرحله یکم با گذار از مرحله صفرم تناسبی در آرایش صورت پدید می‌آید؛ در این مرحله اما غیر صورت است که این بار به امان خدا رها است. چشمتان از صورت که به گردن می‌افتد پی به مقدار سفید کننده استفاده شده روی صورت می‌برید و قس علی هذا...
در مرحله دوم که مدتی پس از مرحله اول رخ می‌دهد٬ آرایش ها همگون شده و ظاهراً مشکلی در کار نیست٬ چهره‌ای پرداخته شده در شمایل عروسک. در این مرحله چهره بی مشکل است اما غفلت از بدن و اندام هویداست. اغلب چهره ای عروسکی روی بدنی چاق و یا نابه‌اندام به چشم می‌خورد. ماهیچه هایی وارفته و پشتی گوژ و...
در مرحله سوم که ممکن است پس از سالیانی فرابرسد٬ خانمهای محترمه سرانجام پی به اهمیت تناسب (تناسب اندام یا بطور کلی) می برند. دیگر اوقاتی را هم به ورزش و توجه به کالری خوراکشان می‌پردازند. در این مرحله شدت آرایش کم می‌شود و تناسبی معقول در کل بدن ایجاد می‌شود و دیگر در نگاه اول و دوم ایرانی بودنشان به چشم نمی ‌خورد!
البته آرایش زیبایی نمی‌آورد٬ زیبایی شامل مجموعه پیچیدگی از تعاملات رفتاری و اخلاقی و اجتماعی است. زیبایی اصلی این است که تصویر کلی شما زیبا جلوه کند.
این هم همینطوری...پاره سنگهای نیمشبی.

Labels: ,

2007/07/18

تنبلی ذهنی و بی مبالاتی گفتاری ما

بارها شنیده‌ام دوستانم را که صحبت می‌کنند خیلی بی مبالات و مبهم صحبت می‌کنند و وقتی که متذکر می‌شوم اشکالشان را می‌فهمند (یا نمی‌فهمند!).
مثلاً می‌گویند: فیلم ... فیلم خفنی بود. فلانی آدم قاطی است. فلان جا خیلی باحال بود و ... دو ثانیه به ذهن تنبلشان فشار نمی‌آورند تا واضح صحبت کنند! جالب این است که گاهی صحبت های فله‌ای‌شان با این صفات و توصیفات مدتها طول می‌کشد و طرفین هم فرض می‌کنند دارند یکدیگر را می‌فهمند.
یا دیده‌ام والدینی که به فرزندانشان زبان یاد (ن)می‌دهند مثلا تمام پرندگان را گنجشک معرفی می‌کنند و تمام حشرات را جوجو! فردا بچه بینوا لابد با این دایره لغت وسیع بزرگ می‌شود و بجایی می‌رسد.
زبان و کلمات برای انتقال مفهوم هستند و اگر در این امر ناتوان بمانند از کارآیی خود می‌مانند. ذهنهای مریض و تنبل اکثریت عوام این مهم را درک نمی‌کنند و لابد برایشان مبهم سخن گفتن کاربردهایی دارد٬ اما وقتی در جایی مقصود تبادل اطلاعات است گفتن این که فلان چیز خیلی توپ است٬ اطلاع چندانی منتقل نمی‌کند.
هروقت با دوستان فرهیخته و یا استادهایم هم صحبت می‌شوم و دقت نظرشان را در سخنگویی واضح و استفاده از صفات بجا می‌بینم محظوظ می‌شوم.

Labels: ,

2007/07/13

نگاه جنسیتی به مسایل

خیلی از فمینیست ها دوست دارند که بقبولانند به اجتماع که تفاوتی در جنس زن و مرد نیست و این نگاه های جنسیتی ماست که باعث پس زمینه ذهنی و جهت گیری ناخودآگاه آن شده است.
بنابرآن مثلا معترضند که در کتاب ها بنویسیم جوانمردی٬ رادمردی٬ قول مردانه و قس علی هذا. چون با این کار پس زمینه ذهنی مردم را جهت دهی می کنیم.
حالا اگر کسی بیاید بگوید که مثلاً مشاهدات و تجربه من در زندگی نشان داده است که نامردی هایی که زنان می کنند قابل قیاس با نامردی های مردان نیست٬ داد فمینیست ها بلند می شود که بله مشاهده شما کافی نیست و چیزی را ثابت نمی کند. حالا باز هم اگر آمار گیری کنید و غیره بازهم آن را نشان دهنده چیزی نمی دانند.
حال اگر بگوییم که متوسط طول عمر زنان از مردان بیشتر است با توجه به مشاهدات و آمار٬ داد هیچ کسی در نمی‌آید و آن را به منزله حقیقت مطلق در نظر می‌گیرند.
لابد بهتر است هر کس مشاهدات خودش را حجت بگیرد و طبق آن عمل کند واگر به مذاق فمینیست ها خوش نمی‌آید آن را جایی منتشر نکند - یا فقط در جمع دوستان همجنس در مورد آن تبادل نظر کند- تا متهم به داشتن نظر جهت دار نشود.
جالب است دوستان مونث بسیاری را دیده ام که گله می کنند از دوستان همجنسشان و روابط مصنوعیشان٬ و غبطه می‌خورند به رابط صریح و کم ریای مردانه. همینجوری...

Labels: