پاره‌سنگ: July 2011

پاره‌سنگ

پاره‌سنگ‌های گاه‌گاهی ذهن من

2011/07/25

عملکرد تاریخی نهاد روحانیت

بیش از ربع قرن است که روحانیت، در اداره سیاسی کشور ایران قدرت اصلی را به دست‌دارد و تمامی رسانه‌ها و ابزار تبلیغاتی کشور نیز در اختیار آن بوده‌است. اکنون، زمانْ کافی به نظر می‌رسد که نگاهی به عقب انداخت و پرسید که نقش نهاد روحانیت در کشور ما چه اندازه مفید بوده‌است و بازده و کارکرد آن چه مقدار بوده؟ از گذشته‌های دور شاید بتوان درگذشت، اما حداقل قرن اخیر هنوز در افق دید ماست. سوال این است که چقدر به مدد وجود نهاد روحانیت و هزینه‌هایی که صرف این نهاد شده پیشرفتهایی در شناخت صحیح دین و بهبود اوضاع و اخلاق دینی افراد و اجتماع رخ داده‌است.
آیا به یُمن وجود این قشر، مثلاً تحقیقاتی انجام شده که با قراینی احادیث جعلی شناسایی و کنار گذاشته شوند (مشابه تصحیح نسخ و متون که هر چندگاهی متن نزدیکتر به اصلی توسط ادیبان پژوهشگر ارايه می‌شود) یا متاسفانه حتی به تعداد آنها افزوده شده. {مثال روزنامه کیهان و اوباما}. آیا اصلاً ترجمه‌های انتقادی جدیدی از متون دینی ارائه کرده است یا کسی به چنین چیزی فکر کرده و می‌کند؟ آیا تلاش کرده متن کتاب دینی راحت‌تر در دسترس مردم قرار بگیرد ( تقریباً در هر کشور غربی شما می‌توانید ترجمه‌ای از قرآن را به زبان مرسوم آنجا، به صورت کتابی به راحتی تهیه کنید، در دست بگیرید و بخوانید؛ اما مثلاً در ایران و افغانستان چاپ ترجمه قرآن به زبان فارسی تنها- به توجیه تقدس نزدایی از آن- ممکن نیست و باید آن را صفحه به صفحه و به صورت ترجمه غیر روان و تحت‌الفظی بخوانید.)
همینطور در شناسایی امامزاده‌ها و مثلاً تخریب یا متروک گذاشتن امامزاده‌های جعلی چقدر تلاش شده؟ (یا اینکه هر سال به تعداد امامزاده‌ها افزوده شده و احترام و داستانها از مساجد مشکوک بیشتر؟). همچنین شناسایی آداب و ادعیه مشکوک و جعلی و التقاطی. یا در زدودن خرافات دینی و بازگرداندن مردم به انجام مکارم اخلاق. آیا تحت روشن‌گریهای نهاد روحانیت با گذر سالها، مردم روز به روز اخلاقی‌تر عمل می‌کنند یا هنوز، منتظر روزهای خاصی می‌مانند که با توسلات و ادعیه و مراسم خاصی، سالی یک‌بار، گناه از تن بشویند و اشکی بفشانند و بهشت بر خود "واجب" کنند.
آیا کسی پیدا شده مثلاً تناقضات دین و مذهب و علوم را وابشکافد و احیاناً مرتفع کند؟ یا به اختلافات مذهبی از دید علمی نگاه کند و نقدی بر آنها بنویسد؟ یا حتی غبار تقدس و آسمانی بودن از ائمه دین بزداید و از آنها تصویری زمینی و قابل دسترس برای مردم ارائه کند؟ نگاه تاریخی به دین چقدر تشویق یا تحمل می‌شود؟
اصولاً چه نوآوریی در تلقی دینی شده‌است؟ مثلاً اگر رساله‌علمیه مربوط به قرن پیش را با رساله‌ای چاپ روز مقایسه کنیم چقدر تفاوت مشهود است؟ در همین مدت چقدر چهره دنیا متفاوت شده‌است؟
یا از نگاهی دیگر،‌ چقدر قشر روحانی دغدغه مسائل روز را دارد؟ آیا برایش مهمتر است چهره حضرت عباس در سریالی تلویزیونی نمایش داده‌نشود یا این‌که به مسلمانان حی و حاضر امروز تجاوز و ستمی نشود؟ آیا برایش مهمتر است که مناسک محرم و صفر زنده بمانند یا این که در مقابل جان دادن افراد بی‌گناه در همین روزگار ما موضع بگیرد؟ آیا تعریف هرسالهٔ جریان کربلا و گریاندن مردم برایش مهمتر است یا جلوگیری از تکرار آن حتی با تذکری لفظی با عمله ظلم؟
مطالب و دستورات کتاب قرآن چقدر تحت تلاش روحانیون مسلمان در جامعه ساری و جاری شده؟ یا این‌که فقط چاپ‌های هر چه نفیس‌تری از آن برای گذاشتن سر طاقچه منتشر شده؟ اگر بشود کتاب دینی را به کتاب آشپزی مثال زد، چقدر این دستورالعمل‌ها استخراج شده و با ابزار و زبان روز بین مردم ترویج می‌شود؟ چقدر غیبت، دروغ، خیانت کم شده و چقدر راستی، وفای به عهد، اعتماد و ... در جامعه افزوده شده؟ آیا دین جز ترویج چنان مکارم اخلاقی است؟
در همین مدت چقدر خمس و زکات و سهم امام و رد مظالم و اوقاف و نذورات و بودجه رسمی مملکت و... صرف برپانگاه داشتن و حمایت مالی این نهاد شده‌است؟ آیا بهتر نیست در عملکرد و بازده نهاد ریشه‌دار روحانیت در جامعه بازنگری اساسیی بکنیم؟

Labels: , , , , ,

2011/07/06

مساله حجاب، مساله‌ای دینی یا مساله دینداران؟

مساله حجاب- به طور اخص، اجباری بودن حجاب زنان- و دیدگاه حکومتی جمهوری اسلامی ایران به آن، به نظر من دو منشا می‌تواند داشته باشد:
۱) منشا دینی:
عده‌ای معتقدند بی‌حجابی مساله‌ای منکراتی و ذیل گناهان است؛ یعنی چیزی مشابه غیبت، زنا، دروغگویی و .... همچنین عقیده دارند که حجاب مانند نماز و روزه امر واجب دینیی است. عده‌ای با این نگاه و با گوشه‌چشمی به قاعده فقهی امر به معروف و نهی از منکر، برخورد با بی‌حجابی را از وظایف حکومت دینی می‌دانند و چرایی حجاب اجباری را پاسخ می‌گویند.
از نگاه بنده، چنین استدلال و دیدی صائب نیست؛ از دید دینی، واجبات دینی برای آن به وجود آمده‌اند تا افراد، مومنانه، با انتخاب و اختیار، به انجام آن مبادرت بکنند و پاداش آن را نیز از پروردگارشان طلب کنند، یا شیوه دیگر را برگزینند و عواقب دنیوی و اخروی آن را هم به جان بپذیرند. یعنی مثلاً اگر در خانواده‌ای پدری مستبد فرزندان را به زور به نماز وادارد، آن نماز تا با اعتقاد قلبی فرزندان همراه نباشد، اجر و پاداشی چندان نخواهد داشت. به همین منوال اگر واجبات دینی هم در جامعه‌ای با زور حکومتی اجبار و انجام شوند، اجرای آنها لطفی نخواهد داشت، در مقایسه با جامعه‌ای دیگر که از روی اعتقاد فردی و قلبی بدانها روآورده است. به بیان دیگر حداکثر وظیفه بایسته حکومت دینی، می‌تواند تشویق و فرهنگ‌سازی برای هدایت مردم به سوی انجام واجبات دینی، از روی عقیده قلبی‌شان، باشد و نه بیش. بنابراین از دید منطقی حجاب -و دیگر واجبات دینی- نمی‌توانند اجباری باشند وگرنه با فلسفه وجودی خود  در تناقض می‌افتند.
۲) مساله افراد دینی:
عده‌ای نیز بحث افراد دیندار را مطرح می‌کنند؛ این که افراد دیندار نمی‌خواهند در جامعه‌ای باشند که چشمشان به بی‌حجابی و فحشا بیفتد. همان چیزی که گاهی از آن به عنوان امنیت اجتماعی مومنان یاد می‌شود. ریشه این مساله‌را شاید به مجمل‌ترین صورت محسن قرائتی در این  سخنرانی‌اش شکافته‌ باشد:

( گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی؛ به این مضمون درباره حجاب: مثلا مردی زنی دارد كه نمره اش ۱۴ است. اگر زن ها بی‌حجاب بیایند توی كوچه و خیابان آن مرد چشمش به زن‌هایی می‌افتد كه نمرهٔ بالاتری دارند. مثلا زنی را می‌بیند كه به لحاظ تیپ و زیبایی نمره اش ۱۶ است یا ۱۸ است و اعصابش خورد می‌شود و با خودش وارد جنگ می شود كه این چه زنی است كه من گرفته‌ام؟ همین می‌شود كه وقتی به خانه برمی‌گردد تا زنش حرف می‌زند مرد شروع به داد و هوار می‌كند. چرا كه در بیرون از خانه زن‌هایی دیده كه نمرهٔ بهتری از زنش داشته‌اند. مثل این كه كسی توی ماشین معمولیش نشسته و در خیابان هی چشمش دنبال ماشین های مدل بالاتر است و دائما می گوید ببین این بی ام و و یا بنز فلان مدل را؟)
خلاصه مطلب این‌که مومنانی هستند که کنترل چندانی بر نفس ندارند؛ پس باید جامعه را کنترل کرد تا کار بر آنها آسان شود!
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، معمولاً ازدواج قشر مذهبی نه بر اساس علاقه فیزیکی و جنسی و عشق و عاشقی،‌ بلکه بیشتر بر اساس خواستگاری سنتی، بده‌بستانهای درون خانواده‌ای، توصیه و انتخاب والدین و ... انجام می‌شود و نتیجهٔ آن می‌شود زن و شوهری که تا قبل ازدواج چندان همدیگر را ندیده‌اند و گاه اصلاً همدیگر را "انتخاب" نکرده‌اند، و لذا شاید به هم کشش و جاذبه جنسیی نداشته باشند و از قیافه و ظاهر یکدیگر خوششان نیاید. زنان این قشر-با فرض این‌که کمتر در اجتماع ظاهر می‌شوند-  چندان مشکلی نخواهند داشت و شوهرشان را آقا و برترین می‌بینند. اما مردان و جوانان این قشر که در جامعه چشمشان به دیگر زنان  خوش بر و رو و بی‌حجاب بیفتد چندان احساس خوشایندی از آن نخواهند داشت؛ چنان‌که حجت الاسلام قرائتی هم با تشبیه ساده خود آن را در ویدئو مذکور توصیف کرده‌است. زنان این مردان هم البته ترجیح می‌دهند نگاه مردانشان به چنان زنانی نیفتد و پایش بیفتد در گشتهای ارشاد شاید جدی‌تر از مردان به مبارزه با بدحجابی می‌پردازند.
در حکومت قبلی و وقتی قشر مذهبی قدرت اجرایی نداشت، راه حل این مشکلش را در عدم تعامل با قشر دیگر می‌دانست و بنابرآن در شهرها و جامعه محلات قشر مذهبی و اقشار دیگر جدا بود. با وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ و قدرت گرفتن مذهبیون، سالهاست که مساله حجاب و اجبار آن با قدرت تعقیب می‌شود و هنوز که هنوز است مساله روز جامعه‌ای مانند ایران است.
***
پس‌نوشت: در راستای تقویت فرضیه دوم، در فقه اسلامی حجاب بر اقلیت‌های دینی و غیرمسلمانان واجب نیست؛ اما در جمهوری اسلامی حتی سر جهانگردان خارجی با بازده اقتصادی مورد نیاز کشور نیز حجاب می‌افکنند. واضح است چنین رفتاری نمی‌تواند منشا دینی داشته باشد و فرضیه دوم را تقویت می‌کند.

Labels: , , , , , ,