عملکرد تاریخی نهاد روحانیت
بیش از ربع قرن است که روحانیت، در اداره سیاسی کشور ایران قدرت اصلی را به دستدارد و تمامی رسانهها و ابزار تبلیغاتی کشور نیز در اختیار آن بودهاست. اکنون، زمانْ کافی به نظر میرسد که نگاهی به عقب انداخت و پرسید که نقش نهاد روحانیت در کشور ما چه اندازه مفید بودهاست و بازده و کارکرد آن چه مقدار بوده؟ از گذشتههای دور شاید بتوان درگذشت، اما حداقل قرن اخیر هنوز در افق دید ماست. سوال این است که چقدر به مدد وجود نهاد روحانیت و هزینههایی که صرف این نهاد شده پیشرفتهایی در شناخت صحیح دین و بهبود اوضاع و اخلاق دینی افراد و اجتماع رخ دادهاست.
آیا به یُمن وجود این قشر، مثلاً تحقیقاتی انجام شده که با قراینی احادیث جعلی شناسایی و کنار گذاشته شوند (مشابه تصحیح نسخ و متون که هر چندگاهی متن نزدیکتر به اصلی توسط ادیبان پژوهشگر ارايه میشود) یا متاسفانه حتی به تعداد آنها افزوده شده. {مثال روزنامه کیهان و اوباما}. آیا اصلاً ترجمههای انتقادی جدیدی از متون دینی ارائه کرده است یا کسی به چنین چیزی فکر کرده و میکند؟ آیا تلاش کرده متن کتاب دینی راحتتر در دسترس مردم قرار بگیرد ( تقریباً در هر کشور غربی شما میتوانید ترجمهای از قرآن را به زبان مرسوم آنجا، به صورت کتابی به راحتی تهیه کنید، در دست بگیرید و بخوانید؛ اما مثلاً در ایران و افغانستان چاپ ترجمه قرآن به زبان فارسی تنها- به توجیه تقدس نزدایی از آن- ممکن نیست و باید آن را صفحه به صفحه و به صورت ترجمه غیر روان و تحتالفظی بخوانید.)
همینطور در شناسایی امامزادهها و مثلاً تخریب یا متروک گذاشتن امامزادههای جعلی چقدر تلاش شده؟ (یا اینکه هر سال به تعداد امامزادهها افزوده شده و احترام و داستانها از مساجد مشکوک بیشتر؟). همچنین شناسایی آداب و ادعیه مشکوک و جعلی و التقاطی. یا در زدودن خرافات دینی و بازگرداندن مردم به انجام مکارم اخلاق. آیا تحت روشنگریهای نهاد روحانیت با گذر سالها، مردم روز به روز اخلاقیتر عمل میکنند یا هنوز، منتظر روزهای خاصی میمانند که با توسلات و ادعیه و مراسم خاصی، سالی یکبار، گناه از تن بشویند و اشکی بفشانند و بهشت بر خود "واجب" کنند.
آیا کسی پیدا شده مثلاً تناقضات دین و مذهب و علوم را وابشکافد و احیاناً مرتفع کند؟ یا به اختلافات مذهبی از دید علمی نگاه کند و نقدی بر آنها بنویسد؟ یا حتی غبار تقدس و آسمانی بودن از ائمه دین بزداید و از آنها تصویری زمینی و قابل دسترس برای مردم ارائه کند؟ نگاه تاریخی به دین چقدر تشویق یا تحمل میشود؟
اصولاً چه نوآوریی در تلقی دینی شدهاست؟ مثلاً اگر رسالهعلمیه مربوط به قرن پیش را با رسالهای چاپ روز مقایسه کنیم چقدر تفاوت مشهود است؟ در همین مدت چقدر چهره دنیا متفاوت شدهاست؟
یا از نگاهی دیگر، چقدر قشر روحانی دغدغه مسائل روز را دارد؟ آیا برایش مهمتر است چهره حضرت عباس در سریالی تلویزیونی نمایش دادهنشود یا اینکه به مسلمانان حی و حاضر امروز تجاوز و ستمی نشود؟ آیا برایش مهمتر است که مناسک محرم و صفر زنده بمانند یا این که در مقابل جان دادن افراد بیگناه در همین روزگار ما موضع بگیرد؟ آیا تعریف هرسالهٔ جریان کربلا و گریاندن مردم برایش مهمتر است یا جلوگیری از تکرار آن حتی با تذکری لفظی با عمله ظلم؟
مطالب و دستورات کتاب قرآن چقدر تحت تلاش روحانیون مسلمان در جامعه ساری و جاری شده؟ یا اینکه فقط چاپهای هر چه نفیستری از آن برای گذاشتن سر طاقچه منتشر شده؟ اگر بشود کتاب دینی را به کتاب آشپزی مثال زد، چقدر این دستورالعملها استخراج شده و با ابزار و زبان روز بین مردم ترویج میشود؟ چقدر غیبت، دروغ، خیانت کم شده و چقدر راستی، وفای به عهد، اعتماد و ... در جامعه افزوده شده؟ آیا دین جز ترویج چنان مکارم اخلاقی است؟
در همین مدت چقدر خمس و زکات و سهم امام و رد مظالم و اوقاف و نذورات و بودجه رسمی مملکت و... صرف برپانگاه داشتن و حمایت مالی این نهاد شدهاست؟ آیا بهتر نیست در عملکرد و بازده نهاد ریشهدار روحانیت در جامعه بازنگری اساسیی بکنیم؟
آیا به یُمن وجود این قشر، مثلاً تحقیقاتی انجام شده که با قراینی احادیث جعلی شناسایی و کنار گذاشته شوند (مشابه تصحیح نسخ و متون که هر چندگاهی متن نزدیکتر به اصلی توسط ادیبان پژوهشگر ارايه میشود) یا متاسفانه حتی به تعداد آنها افزوده شده. {مثال روزنامه کیهان و اوباما}. آیا اصلاً ترجمههای انتقادی جدیدی از متون دینی ارائه کرده است یا کسی به چنین چیزی فکر کرده و میکند؟ آیا تلاش کرده متن کتاب دینی راحتتر در دسترس مردم قرار بگیرد ( تقریباً در هر کشور غربی شما میتوانید ترجمهای از قرآن را به زبان مرسوم آنجا، به صورت کتابی به راحتی تهیه کنید، در دست بگیرید و بخوانید؛ اما مثلاً در ایران و افغانستان چاپ ترجمه قرآن به زبان فارسی تنها- به توجیه تقدس نزدایی از آن- ممکن نیست و باید آن را صفحه به صفحه و به صورت ترجمه غیر روان و تحتالفظی بخوانید.)
همینطور در شناسایی امامزادهها و مثلاً تخریب یا متروک گذاشتن امامزادههای جعلی چقدر تلاش شده؟ (یا اینکه هر سال به تعداد امامزادهها افزوده شده و احترام و داستانها از مساجد مشکوک بیشتر؟). همچنین شناسایی آداب و ادعیه مشکوک و جعلی و التقاطی. یا در زدودن خرافات دینی و بازگرداندن مردم به انجام مکارم اخلاق. آیا تحت روشنگریهای نهاد روحانیت با گذر سالها، مردم روز به روز اخلاقیتر عمل میکنند یا هنوز، منتظر روزهای خاصی میمانند که با توسلات و ادعیه و مراسم خاصی، سالی یکبار، گناه از تن بشویند و اشکی بفشانند و بهشت بر خود "واجب" کنند.
آیا کسی پیدا شده مثلاً تناقضات دین و مذهب و علوم را وابشکافد و احیاناً مرتفع کند؟ یا به اختلافات مذهبی از دید علمی نگاه کند و نقدی بر آنها بنویسد؟ یا حتی غبار تقدس و آسمانی بودن از ائمه دین بزداید و از آنها تصویری زمینی و قابل دسترس برای مردم ارائه کند؟ نگاه تاریخی به دین چقدر تشویق یا تحمل میشود؟
اصولاً چه نوآوریی در تلقی دینی شدهاست؟ مثلاً اگر رسالهعلمیه مربوط به قرن پیش را با رسالهای چاپ روز مقایسه کنیم چقدر تفاوت مشهود است؟ در همین مدت چقدر چهره دنیا متفاوت شدهاست؟
یا از نگاهی دیگر، چقدر قشر روحانی دغدغه مسائل روز را دارد؟ آیا برایش مهمتر است چهره حضرت عباس در سریالی تلویزیونی نمایش دادهنشود یا اینکه به مسلمانان حی و حاضر امروز تجاوز و ستمی نشود؟ آیا برایش مهمتر است که مناسک محرم و صفر زنده بمانند یا این که در مقابل جان دادن افراد بیگناه در همین روزگار ما موضع بگیرد؟ آیا تعریف هرسالهٔ جریان کربلا و گریاندن مردم برایش مهمتر است یا جلوگیری از تکرار آن حتی با تذکری لفظی با عمله ظلم؟
مطالب و دستورات کتاب قرآن چقدر تحت تلاش روحانیون مسلمان در جامعه ساری و جاری شده؟ یا اینکه فقط چاپهای هر چه نفیستری از آن برای گذاشتن سر طاقچه منتشر شده؟ اگر بشود کتاب دینی را به کتاب آشپزی مثال زد، چقدر این دستورالعملها استخراج شده و با ابزار و زبان روز بین مردم ترویج میشود؟ چقدر غیبت، دروغ، خیانت کم شده و چقدر راستی، وفای به عهد، اعتماد و ... در جامعه افزوده شده؟ آیا دین جز ترویج چنان مکارم اخلاقی است؟
در همین مدت چقدر خمس و زکات و سهم امام و رد مظالم و اوقاف و نذورات و بودجه رسمی مملکت و... صرف برپانگاه داشتن و حمایت مالی این نهاد شدهاست؟ آیا بهتر نیست در عملکرد و بازده نهاد ریشهدار روحانیت در جامعه بازنگری اساسیی بکنیم؟
Labels: ethics, general, History, Literature, Religion, science